۱۳۹۳ تیر ۹, دوشنبه

یک مشت قاتل حرفه ای بیرحم اسلامی و جوانانی که روزانه پرپر میشوند!


 اینها چه جانورانی هستند، که حتی عذاب وجدان هم ندارند!
وقتی صدایشان میزنند، نمیدانند برای تحویل دارو یا لباس است، یا اینکه میخواهند آنها را بکشند!
اینجا ایران است، زندان رجایی شهر در کرج، و زندانبانان و حاکمین مردم ایران جانیانی هستند که به هیچ چیز رحم نمیکنند، اینجا دارالمجانین اسلامی است، با یک مشت قاتل و خونریز حرفه ای بیرحم که بعد از جنایت، حتی عذاب وجدان هم ندارند.
مهدی خزعلی از خودشان بود ، اما زبان به انتقاداتی گشود و عاق شد. اکنون برای چندمین بار زندانی است ومشاهداتش از اعدام ها را به دخترش بازگو میکند.
از زبان مهدی خزعلی خطاب به دخترش در مورد مشاهده اعدام سه زندانی در  رجایی شهر
این نامه امروزشنبه بتاریخ ٢٨ ژوئن در سایتها منتشر شده است!
….
رئیس و معاون و مسئول انتظامات زندان و مسئول اجرای احکام جنایی و پزشک و روحانی و راننده ی نعش کش یخچال دار و تعدادی مأمور به صف بودند. سه زندانی که از پشت دستشان بسته بود را آوردند، آخریشان در پله ی ورودی سالن اجرا یک پا بر پله ماند، پایش نای جلو رفتن نداشت، یک دقیقه یک پای بر پله متوقف شد، او را هم بردند.
خانواده ی شکات رسیدند، خیلی عجله داشتند، سریع حکم را خواندند، آبی هم به آنها نمیدهند. گوسفندی را میکشند آبش میدهند، اما هم اتاقی هایی که تا پای چوبه دار رفته اند و برگشته اند می گویند به آنها آبی هم نمی دهند.
کمی بعد استغاثه آنها و التماس به ولی دم و وکیل در حالیکه فریاد می کرد وکیل انصراف بده صدای دهشت بار کشیدن اهرم چون پتک بر سر افراد خورد، صدای زندانی خاموش و به حیاتش خاتمه داده شد.
دومی فریاد می کرد من نکشتم، اما صدای اهرم دار صدای او را هم قطع کرد و رشته ی حیاتش گسست. سومی گویی از آن دو صدا مبهوت و مات بود که بی صدا رخت از جهان فروبست.این حکایت هرهفته ی اینجاست.
عزیز دلم، من میان کسانی هستم که هر لحظه منتظرند نامشان را بخوانند و نمیدانند که میخواهند دارویشان را تحویل دهند یا لباسی برایشان آورده اند یا میروند تا به دنیایی دیگر بروند. خودت انصاف بده حق دارم فراموش کنم تولدت را؟! به دنیا آمدنت را در میان این همه جان ستاندن ها؟! اما من باز هم فراموش نکردم عزیز من، دختر گلم، زیبای من، مرا ببخش، تولدت مبارک
اینجا ایران است و حکومت اسلامی ایران جان می ستاید تا دزدان و قاتلین و جنایتکاران در قدرت، بقا و دوام یابند. تا حکومت اسلامی ایران دوام یابد! باید بلند شد و کاری کرد، باید بساط این فاشیست های بیرحم را بهم ریخت. این تنها راه نجات مردم ایران است!*
مینا احدی
مندرج در ژورنال یکشنبه ۸ تیر ۹۳-۲۹ ژوئن ۲۰۱۴

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر