۱۳۹۲ مهر ۸, دوشنبه

گزارش برنامه 25 مین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در استکهلم

گزارش برنامه ٢٥مین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی؛ استکهلم

stk-30-1
کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید) به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در دههی شصت، برنامهای روز شنبه ٢١ سپتامبر ٢٠١٣ در استکهلم پایتخت کشور سوئد برگزار کرد. در بخش اول این برنامه که از نوع دیگری و بدعت گذاری دیگری بود، یک میزگرد سیاسی با حضور رهبران و کادرهای پنج سازمان و حزب سیاسی چپ؛ ابراهیم علیزاده(حزب کمونیست ایران)، عباس توکل(سازمان فداییان-اقلیت)، حمید تقوایی(حزب کمونیست کارگری)، حسن حسام(سازمان انقلابی کارگران ایران(راه کارگر)-کمیته مرکزی و علی صادقی(حزب رنجبران ایران)، برگزار شد. در نیمه دوم برنامه، ترانه سرای نامدار ایران ایرج جنتی عطائی به شعرخوانی پرداخت و هنرمند معترض تبعیدی گیسو شاکری چند آهنگ و ترانه اجراء کرد.
برنامه با گفتاری از شهین پویا تحت عنوان" نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم" آغاز شد و هنرمند کرد فریبرز فخاری قطعه زیبائی با سوپرانو اجرا کرد و رویا صادقی، زندانی سیاسی سابق با صدای دلنشینش سرود "ای زندانی" را همراه با آرش که وی را با پیانو همراهی میکرد، اجرا نمود. برنامه، با استقبال گرم نزدیک به چهارصد تن از تبعیدیان ایرانی که از کشورهای سوئد، آلمان، دانمارک، فنلاند و نروژ آمده بودند، مواجه شد. اداره میزگرد را احمد موسوی، زندانی سیاسی سابق و نویسنده کتاب خاطرات زندان " شب بخیر رفیق" به عهده داشت. شهین پویا مجری برنامه بود.
در بخش میزگرد سیاسی، پنج سوال زیر پیش روی مهمانان میزگرد قرار گرفت:
1- آیا یورش خرداد ٦٠ یک اقدام مقظعی و تاکتیکی رژیم در رابطه با مسایل آن دوره بود و یا از ضروریات و مسایل پایهای تر و درازمدت تر نشأت میگرفت؟ زمینه ها و دلایل سیاسی کشتار مخالفان در دههی ٦٠ چه بود؟ جمهوری اسلامی چه اهدافی را از کشتار مخالفان در دههی شصت دنبال میکرد؟
٢- آیا نیروهای مخالف حکومت می توانستند با در پیش گرفتن سیاستهای متفاوتی از این کشتار جلوگیری کنند؟
٣- قربانیان اصلی کشتار دهه شصت چه نیروهایی بودند؟
٤- کشتار مخالفان چه تأثیری بر فعالیت و حیات سیاسی سازمانها و احزاب سیاسی و جامعه و انقلاب پنجاه و هفت داشت؟
٥- چه عواملی باعث میشوند مردم و پیشاپیش آنها سازمانها و احزاب سیاسی نتوانند با سرکوب حاکم مقابله کنند؟
در پاسخ به پرسشهای فوق، میهمانان میزگرد، فصل مهمی از تاریخ خونبار ایران را ورق زدند که تا پیش از این بی پاسخ مانده بودند. ویژگی میزگرد و مباحثات آن در این بود که برای نخستین بار رهبران و کادرهای پنچ سازمان سیاسی چپ با گرایشات متفاوت به اتفاق صفحات مهمی از انقلاب پنچاه و هفت، سرکوبهای دههی شصت، ضرباتی را که جمهوری اسلامی لحظه به لحظه بر دستاوردهای انقلاب و بر جامعه انقلابی ایران و پیکر سازمانها و احزاب سیاسی و نهادهای مردمی شکل گرفته از درون انفلاب وارد کرد، مورد بحث و بررسی موشکافانه قرار دادند. آنها، جنبههای قدرت و ضعف مبارراتی آن دوره را با بهرهگیری از تجارب شخصی و سازمانیشان مورد ارزیابی قرار دادند و به تحلیل توازن نیروها و قوای طبقاتی که با سرکوب لجام گسیخته به نفع ضدانقلاب حاکم بهم خورد، پرداختند.
بجاست در اینجا از مهمانان میزگرد که دعوت ما را برای شرکت در این میزگرد پذیرفتند و همچنین از یاران و همراهان برنامههای سالگرد استکهلم؛ ایرج جنتی عطائی، گیسو شاکری و همهی آن تبعیدیان دیگری که با عشق و علاقه در برنامههای سالگرد در استکهلم شرکت یا با آن همکاری میکنند، قدرانی شود.
فیلم میزگرد و تمامی بخشهای برنامه ٢٥مین سالگرد استکهلم در سایت کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید) به آدرس زیر موجود است.
کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید)-واحد سوئد
٢٩ سپتامبر ٢٠١٣

روحانی و بازار داغ حرف مفت

روحانی و بازار داغ حرف مفت

kazem-nikxah
کاظم نیکخواه:
چقدر دارند می بافند که بزودی سازش و صلح بین جمهوری اسلامی و آمریکا و غرب برقرار خواهد شد. چقدر وعده میدهند که سه ماهه به توافق میرسیم. و چقدر آینده برای جمهوری اسلامی و اپوزیسیون بی مقدار ملی ـ اسلامی و توده ای و اکثریتی اش روشن بنظر میرسد! یک آخوند کهنه کار جمهوری اسلامی جلوی صحنه آمده است و همه چیز درست شده است. جالب نیست؟ چرا قبلا این ها نفهمیده بودند که کسی مثل روحانی لازم است تا همه مشکلات و معضلات و کشاکشهای جمهوری اسلامی و غرب را حل کند؟ راستی چرا خود روحانی آن موقعی که در راس هیئت مذاکره کننده ایران بود نتوانست مشکلی را حل کند؟ شاید قدرت نداشته است.
بازار مکاره سیاستبازان بورژوا جالب است. بازار حرف مفت! بازار ریاکاری و دروغ. بازار سطحی گری و خود فریبی و مردم فریبی. بازار خاک پاشیدن به چشم مردم برای فکر نکردن به فردا، یک هفته دیگر و یا سه ماه و چهار ماه دیگر. بطور واقعی هم همین بازی ها قدری کار خودرا از نظر اقتصادی کرده است. هنوز هیچ نشده قیمت دلار دربرابر ریال کمی پائین آمده، تحریمها کمی شل شده، دولتهای غربی سیگنالهای خوبی به جمهوری اسلامی میدهند، و حتی دولت کانادا که چندماه پیش زمینه محاکمه سران جمهوری اسلامی را به جرم جنایت علیه بشریت آماده میکرد، اخیرا به یکی از فعالین چپ قدیمی بنام جابر کلیبی که هشت سال در کانادا و حدود ٢٠ سال در فرانسه مقیم بود به دلیل تبلیغ سرنگونی جمهوری اسلامی (دقت کنید!) حکم دیپورت داد!
اما همه این جنجال فقط آرزوهایی است پا در هوا. حتما مذاکره خواهند کرد. حتما طرفین آوانسهایی خواهند داد و عقب نشینی هایی خواهند کرد. چون از انصاف نگذریم هردو طرف دوست دارند این کشاکش تمام شود. دوست دارند موانع جریان سرمایه به ایران و از ایران به غرب برداشته شود. پولهای زیادی میتواند از این جریان به جیب آخوندهای میلیاردر و کراواتی های مولتی میلیاردر در غرب سرازیر شود. واردات و صادرات و سود و بانک و اشیاء لوکس و همه اینها وضعشان گویا توپ میشود. آخر این اسلحه اتمی لعنتی و این حقوق بشر لعنتی همه اش بهانه است. اگر جمهوری اسلامی سر عقل بیاید چه ایرادی دارد چهارتا بمب اتمی هم داشته باشد و ١٥ نفر را هم در روز اعدام کند؟! فرق ایران مگر با پاکستان و کره شمالی و ده تا کشور مشابه دیگر چیست؟ کاشکی اوضاع اینقدر پیچیده نبود!
اما باور کنید اوضاع بسیار پیچیده تر از این حرفهاست. معادلات و مصالح زیادی این وسط مطرح است که با هم جور در نمی آید. بگذارید چند تا را فقط اشاره کنیم. اولا: آمریکا اینهمه "زحمت" نکشیده است که اوضاع به قبل از مساله اتمی برگردد که خودش از خوان یغمای ایران محروم باشد و ایران مجددا به مرکز بهره برداری اقتصادی گسترده چین و روسیه و همچنین مرکز نفوذ سیاسی و دیپلماتیک این دو کشور و بدرجه ای دولتهای اروپایی تبدیل شود و در عراق و لبنان و جاهای دیگر پا توی کفش آمریکا بگذارد. آمریکا مطلقا این را نمخواهد و بهیچ وجه پایش را به این دلیل به این ماجرا نگذاشته است. بلکه برعکس میخواهد به این وضعیت خاتمه دهد. برای دولت آمریکا و اوباما تمام مساله اینست که آمریکا و سرمایه های آمریکائی و دیپلماسی آمریکائی در ایران جای جدی خودرا بازیابند. بنابر این مطئن باشید که دولت آمریکا تا عقب راندن کامل جمهوری اسلامی از سیاست ضد آمریکائی گری، به این سادگیها کوتاه نمی آید. ثانیا جمهوری اسلامی هم با معضلات و مشکلات زیادی مواجه است و هر عقب نشینی در برابر آمریکا و غرب میتواند برایش سنگین تمام شود. حکومتی که تمام مشروعیتش را از ضد آمریکائی گری گرفته، و سرانش منتظرند که پای یکدیگر را گاز بگیرند نمیتواند یک چرخش ١٨٠ درجه ای بکند و آمریکا را در آغوش بگیرد. هر عقب نشینی این حکومت میتواند زبان مردم را دراز کند و کار به جاهای باریکی مثل خیزش سال ٨٨ بکشد و کل موجودیت جمهوری اسلامی را زیر سوال ببرد. میتواند دست اندرکاران حکومت را که به خون یکدیگر تشنه هستند به جان هم بیندازد و سنگ روی سنگ بند نشود. ثالثا یک مشت تروریست اسلامی در لبنان و سودان و سومالی و عراق و کل جریانات "ضد امپریالیست" طرفدار جمهوری اسلامی سرمایه های مهمی برای حکومت اسلامی هستند که اگر این حکومت در برابر آمریکا خیلی عقب بنشیند اینها همه باد هوا میشود. و این جریانات از عصبانیت ممکن است خشمشان را به جای آمریکا بسوی جمهوری اسلامی نشانه روند.
به همین چند نکته که هنوز تمام نکات نیست اگر توجه کنید متوجه میشوید که راه پرسنگلاخی پیش روی جمهوری اسلامی و روحانی و اپوزیسیون ملی اسلامیش قرار دارد. همانگونه که اشاره شد حتما مذاکراتی دوباره شروع میشود و بده بستانهایی در سطحی معین خواهد شد. اما کشاکش و رجزخوانی تمام نخواهد شد. فکر میکنم تا زمانی که این حکومت سرکار است مردم ایران هم باید پیه جنگ و کشمکش در سطوح مختلف میان این حکومت و دولت آمریکا و دولتهای غربی را به تن بمالند. این نزاعها همانطور که بارها اتفاق افتاده، میتواند به جاهای بسیار خطرناک و باریک هم بکشد. و در نتیجه این مردم ایران هستند که باید کار این حکومت و این کشاکشهای خطرناک را تمام کنند. طبعا هرکس مختار است طور دیگری فکر کند. ٢٦ سپتامبر ٢٠١٣*

دادستان اصفهان_ معترضین امران به معروف بازداشت خواهند شد

دادستان اصفهان:متعرضین آمران به معروف بازداشت خواهند شد

محمدرضا حبیبی در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در اصفهان در خصوص نحوه برخورد دستگاه قضایی با عاملان و برهم‌زنندگان نظم و امنیت و همچنین آسیب‌رساندن به آمران به معروف و ناهیان از منکر اظهار کرد: به پلیس توصیه شده است که حمایت جدی در این خصوص داشته باشد هر چند مورد حادی نداشتیم اما اگر باشد به شدت با آن برخورد می‌کنیم.
وی با بیان اینکه به ستاد احیا در این خصوص نامه نوشته‌ایم، افزود: به پلیس هم تاکید کردیم که اگر کسی به این افراد تعرض کند باید به عنوان جرم مشهود بازداشت شود.
دادستان عمومی و انقلاب استان اصفهان با بیان اینکه گزارشی در خصوص حادثه جمعه شب به دستگاه قضایی نرسیده است، تصریح کرد: مواردی توهین به آمران به معروف بوده که پیگیری شده است اما در مورد این قضیه باید بیشتر بررسی شود.
وی ادامه داد: البته ما توصیه داریم آمران به معروف و ناهیان از منکر با شدت و قدرت کار خود را انجام دهند اما اگر متوجه شدند، مورد آسیب واقع می‌شوند، به تذکر لسانی اکتفا کنند.
حبیبی گفت: هر چند از آمران به معروف حمایت می‌‌شود، اما در چنین مواقعی باید مشخصات افراد خلاف‌کار را یادداشت و یا از پلیس کمک بگیرند.
وی تاکید کرد: در صورتی که این افراد متوجه شدند تذکر لسانی کار ساز نیست، نباید ورود پیدا کنند، چراکه پیگیری چنین مواردی بر عهده نیروی انتظامی است.

زنده باد اعتراضات دانشجویان دانشگاه صنعتی ارومیه

معنای سیگنا لهای روحانی و اوباما به همدیگر_ نرمش قهرمانانه اسم رمز کوتاه امدن از سر ناچاری برای کوتاه مدت است

معنای سيگنالهاي روحاني واوباما به همديگر. "نرمش قهرمانانه" اسم رمز کوتاه آمدن از سر ناچاري براي کوتاه مدت است


mamd-asangaran
محمد آسنگران:
از روزي که کلمات "نرمش قهرمانانه" از زبان خامنه اي آمده است تا کنون تفاسير متفاوتي از آن شده و حسن روحاني هم هماهنگ با بيت رهبري و با احتیاط تفسير خودش را در نيويورک و در اجلاس سازمان ملل بيان کرد. اگر بپذيريم که "نرمش قهرمانانه" خامنه اي همان جام زهر خميني با درجه اي از احتياط است٬ معني زميني و سر راست آن کوتاه آمدن از سر ناچاري است. بحث اين است که نه خميني ميخواست جنگ تمام شود و نه خامنه اي ميخواهد رابطه با غرب را امري مجاز بداند. آنچه در هر دو مورد اتفاق افتاده است اتحاذ سياستي از روي ناچاري است. البته اين بار ناچاري اگر تاکتيکي و موقتي نباشد فلسفه کل نظام را زير سوال ميبرد.
جام زهر خميني ابعاد تاثيراتش تمام شدن جنگ بود چون توان پيروزي را نداشتند و بن بست تمام و کمال بر جبهه هاي جنگ حاکم شده بود. در عين حال تلفات جاني و خسارت اقتصادي آن مرتب بالا ميرفت. خميني با نوشيدن جام زهر اين بن بست را شکست و جنگ تمام شد و حاکميت اسلامي بيمه عمرش را با آن جام زهر پرداخت.
اما اين بار "نرمش قهرمانانه" نه امري تاکتيکي که سياستي استراتژيک است. اين نرمش ميتواند براي جمهوري اسلامي بسيار کشنده و سرنوشت ساز باشد. اگر جمهوري اسلامي بخواهد اين سياست را تا آخر ادامه بدهد نتيجه اي جز اضمحلال جمهوري اسلامي و متلاشي شدن و پايان قطعي جنبش اسلام سياسي ندارد. سرنوشت "نرمش قهرمانانه" چيزي بجز فروپاشي خلافت اسلامي نيست. به همين دليلاولا: اتخاذ اين سياست موقتي است. دوما: اگر جمهوري اسلامي بخواهد تا آخر خط برود بايد شيطان بزرگ را به عنوان ناجي بپذيرد و از جريانات جنبش اسلامي و تروريست فاصله بگيرد و از جبهه روسيه و چين به جبهه آمريکا و غرب نقل مکان کند. در حالت دوم دگرديسي چنان عميق و وسيع خواهد بود که ديگر اسم آن حکومت را نميتوان جمهوري اسلامي گذاشت.
مفسران سياسي هر کدام آرزوهاي کوته بينانه خود را به اسم تفسير و تعبير از اين واژه که قرار است اسم رمز سياست خارجي جمهوري اسلامي باشد را بيان کرده اند. با اين حال همه مفسران توافق دارند که عادي شدن روابط ايران و آمريکا به نفع دو طرف است و به قول روحاني معامله "برد. برد" را بايد دنبال کنند. مفسران عمدتا توافق دارند که عادي سازي روابط دو دولت ايران و آمريکا راه نجات اقتصاد ايران است.
اما در اين فضاي داغ تفسير و تعبير٬ مفسران يک حقيقت ساده را نديده و يا کتمان کرده اند که اگر رابطه و دوستي با آمريکا تا اين حد نجات دهنده است چرا کشورهايي که دوست و نزديک آمريکا بودند و هستند نتوانسته اند نجات پيدا کنند. مگر دوست نزديکتري از مبارک و بن علي براي آمريکا پيدا ميشود؟ همين فاکتور به ما ميگويد راه نجات اقتصاد ايران نه هدف بلافصل رژيم اسلامي است و نه در اولويت اين سياست تازه اعلام شده خامنه اي قرار دارد.
من معتقدم هدف رژيم اسلامي از اتخاذ اين رويکرد تازه همچنان سياسي است. هدف اين است که جمهوري اسلامي در قدم اول از انزوا خارج بشود٬ تحريمهاي اقتصادي برداشته بشود٬ موضوع بحران اتمي حاشيه اي بشود تا شرايطي فراهم گردد که اهداف استرتژيک ديگري دنبال شود. هدف اين است که جمهوري اسلامي خود را به عنوان يک قدرت منطقه اي به رقباي منطقه اي و جهاني اش تحميل کند. قبول احتمالي اين مولفه از جانب غرب زمينه اينرا فراهم ميکند که جمهوري اسلامي هم به عنوان شريک در بازار جهاني پذيرفته شود و هم دولتهاي منطقه اين قدرت منطقه اي و اين تحول تحميلي را بپذيرند. اگر فعلا و در اين سطح بحث فاکتور اعتراضات داخلي را ناديده بگيريم٬ اين تنها راه نجات جمهور اسلامي است.
سوال اين است: آيا اين امر ممکن است؟ آيا غرب تا اين حد عقب نشيني ميکند؟ آيا دولتهاي منطقه از جمله ترکيه و عربستان تا اين حد تضعيف شده و شکست را پذيرفته اند که اين معامله به انتها برسد؟ پاسخ من به همه اين سوالات به دلايل متعددي منفي است.
اولا در تعادل قواي فعلي اين جمهوري اسلامي و جنبش اسلام سياسي است که دوران افول خود را طي ميکنند و دليلي براي ابراز وجود تازه و قدر قدرتي آنها موجود نيست. ثانيا غرب به اين قناعت رسيده است که تحريمهاي اقتصادي و انزواي بين المللي٬ جمهوري اسلامي را ناچار کرده است کوتاه بيايد و سياست "نرمش قهرمانانه" را در پيش گيرد. بنابر اين تا رسيدن به اهداف خود دست بردار آن نحواهند بود. ثالثا قدرتهاي منطقه اي مانند ترکيه و تا حدي عربستان از امکانات و اهرم فشارهاي بسيار بيشتري به نسبت جمهوري اسلامي برخوردار هستند و دليلي ندارد در مقابل جمهور اسلامي کوتاه بيايند. همه اين فاکتورها دلالت بر آن دارند که اين سياست جمهوري اسلامي راه نجاتي به حاکمان تهران نشان نميدهد.
علاوه بر فاکتورهاي فوق، انقلابات منطقه و سرنوشت جريانات اسلامي سني از نوع اخواني آن سرنوشت دلگرم کننده اي براي جمهوري اسلامي نيستند. (هر چند القاعده و اخوانيها٬ اسلام سياسي از نوع شيعه آن در ايران و عراق را رقيب خود ميدانند)٬ در ابعاد جهاني هم دولتهاي غربي با توجه به خروج قدم به قدمشان از بحران اقتصادي آن چنان در تنگنا نيستند که بخواهند امتيازي به جمهوري اسلامي بدهند. همه اين فاکتورها به ما نشان ميدهند که سرنوشت جمهوري اسلامي و ارسال سيگنال به اوباما و غرب آن چنان قوي و پايدار نيست که سيگنالهاي اوباما هم موثر واقع شود.
اين سيگنالها موزیک رقص تانگوی اوباما و روحاني است. اما اهمیتی در باهم رقصيدن آنها نیست. آنچه مهم است هر کدام از اينها اهدافي جداگانه تعقيب ميکنند. قرار است در پايان رقص يکي تسليم و ديگري پرچم پيروزيش را به اهتزاز در آورد. جمهوري اسلامي اهرم فشاري براي پيروزي ندارد. تنها انتخابش اين است که تمايل به رقصيدن را به شکل سيگنال بفرستد٬ اما همزمان به فکر طرح و برنامه هاي بعد از اين شتر سواري دولا دولا است.

روحانی و دولتش فعلا عقب نشینی کردند و اجرای حکم اعدام 26 زندانی یک ماه به تعویق افتاد

روحانی و دولتش٬ فعلا عقب نشينی کردند! اجرای حکم اعدام ۲۶ زندانی٬ يک ماه به تعويق افتاد!

آخرين اخبار از اعتراض و تحصن خانواده هاي ۲۶ محکوم به اعدام
روز يکشنبه حدود صد نفر از خانواده هاي محکومين به اعدام در پارک شهر در تهران قصد چادر زدن و تحصن داشتند که لباس شخصيهاي رژيم به اين محل يورش برده و مانع تحصن خانواده ها ميشوند. خانواده ها به ترمينال غرب رفته و در مسجد اين ترمينال اطراق ميکنند. نيمه شب يکشنبه باز هم مزدوران حکومت اسلامي به اين خانواده ها يورش برده و همه را از مسجد بيرون ميکنند. آنها تا صبح در سالن ترمينال مانده و صبح امروز دوشنبه حدود ساعت نه صبح در مقابل دفتر کار روحاني تجمع کرده و اعلام تحصن ميکنند.

يکي از معاونان روحاني به جمع تحصن کنندگان آمده و با آنها گفتگو ميکند. و در نهايت قول پيگيري خواستهاي آنان را ميدهد. معاون روحاني به خانواده ها قول داده است يک ماه اجراي حکم اعدام اين بيست و شش نفر را به تعويق مي اندازند. او به خانواده ها گفته است که اژه اي دستور توقف اعدامها را داده و همه پرونده ها مجددا بررسي ميشوند. آنها قول داده اند که شش نفر زنداني محکوم به اعدام را از انفرادي و قزل حصار به رجايي شهر منتقل کنند و دو نفر زنداني محکوم به اعدام را که روز يکشنبه با يورش وحشيانه و با چند صد نفر نيروي مسلح به سلول انفرادي منتقل کردند٬ مجددا به بند عمومي بياورند.
بعد از اين گفتگو با معاون رئيس جمهور حکومت اسلامي ايران٬ کل اين جمعيت بطرف مجلس شوراي اسلامي حرکت کرده و خواهان ملاقات با نمايندگان شهرستانها ميشوند. نماينده سنندج فردي به نام علوي به جمع خانواده ها آمده و با آنها گفتگو ميکند و قول رسيدگي به خواستهاي آنان را ميدهد .

در اين تجمع در مقابل مجلس ٬ خانواده ها ميگويند که نماينده اطلاعات نيز آمده بود و کماکان همه را تهديد ميکرد و ميگفت اطلاعات پيگير اين پرونده است و ما کوتاه نخواهيم آمد.او حتي خانواده ها را تهديد ميکرد که اگر دست از اين اقدامات برندارند براي فرزندان آنها بدتر خواهد شد.
خانواده ها امروز بعد از اين قول و قرارهاي دفتر روحاني و معاون او و همچنين قول نماينده سنندج بسوي سنندج حرکت کردند. آنها به دولت٬ به روحاني٬ به مجلس و اژه اي بيست روز وقت داده و اعلام کرده اند که اگر تا بيست روز ديگر به اين خواستها رسيدگي نشود و پرونده ها مجددا برررسي نشود و احکام اعدام را ملغي نکنند٬ در سنندج تجمع خواهند کرد.

اعتراض به احکام اعدام بيست و شش نفر فعال سياسي عقيدتي اهل سنت٬ در روزهاي اخير بسيار گسترده شد. خبر اين احکام اعدام وسيعا در رسانه هاي فارسي زبان منعکس شد.
حکومت اسلامي قصد داشت يک اعدام دسته جمعي انجام دهد٬ و زمينه را براي اعدام بيشتر فعالين سياسي فراهم کند و بيش از پيش از مردم زهر چشم بگيرد. ما در مقابل اين برنامه ريزي براي جنايت و ايجاد فضاي وحشت ايستاديم و ميتوان گفت بدليل اين اعتراضات٬ به دليل مقاومت خود محکومين به اعدام و خانواده هاي آنان و بدليل اعتراض و پخش وسيع اخبار اين حرکت اعتراضي٬ بدليل عکس العمل سريع بسياري از ايرانيان در خارج کشور٬ رژيم مجبور به عقب نشيني شد. اين عقب نشيني فعلا موقتي است وبايد کاري کرد که احکام اعدام عليه اين افراد و همه فعالين سياسي فورا ملغي شود.

کميته بين المللي عليه اعدام اعلام ميکند که ما بايد عليه همه احکام اعدام فعالانه و وسيعا به ميدان آمده و کاري کنيم حکومت اسلامي ايران ديگر نتواند هيچکس را اعدام کند.
از همه خانواده ها يي که فرزندان آنها در خطر اجراي حکم اعدام هستند٬ دعوت ميکنيم با ما تماس گرفته و کمک کنند جلوي اعدام عزيزان آنها را بگيريم.

کميته بين المللي عليه اعدام
٣۰ سپتامبر ۲۰۱٣
Mina Ahadi
0049 (0) 1775692413
minnaahadi@gmail.com
minaahadi-iran.blogspot.co.uk
stopstonningnow.com
notonemoreexecution.org
ex-muslime.de

ادعا نامه ی 15 زندانی سیاسی علیه استبداد حاکم بر ایران

ادعانامه ی ۱۵ زندانی سیاسی علیه استبداد حاکم بر ایران

گروهی از زندانیان «غیرخودی» که کمتر نامی از آن ها در رسانه های عمومی به چشم می خورد، در نامه ای به دبیرکل سازمان ملل متحد خواهان رسیدگی به وضعیت خود در زندان های ایران شده اند …
 زندانیان ایران را دو دسته تشکیل می دهند، زندانیان «خودی» و زندانیان «غیرخودی» که در سکوت و گمنامی دوران حبس و محکومیت های غیرقانونی خود را که توام با شرایط غیرانسانی در جمهوری اسلامی است سپری می کنند. پانزده تن از این زندانیان در نامه ی مشترکی به دبیرکل سازمان ملل متحد خود، خواهان رسیدگی به وضعیت خود شده اند.
به گزارش کمیته ی بین المللی علیه اعدام، متن این دادنامه به شرح زیر است:
جناب آقای بان کی مون دبیر کل محترم سازمان ملل متحد!
با تقدیم بهترین سلامها خدمت شما ما امضا کنندگان این نامه از اعماق زندانهای جمهوری اسلامی که سالها است فقط به جرم انسان بودن و به جرم اعتراض محترمانه به شرایط وحشت انگیز زندگی در ایران٬ غیرانسانی ترین رفتارها را تحمل میکنیم از آن سازمان بشر دوست درخواست یاری نموده و امید داریم که صدای ما ستمدیدگان را به گوش بشر دوستان جهان رسانده و از هر گونه اقدام اخلاقی و قانونی و انسانی دریغ نکنید. همانطور که حضرتعالی و همکاران شما و همه انسانهای منصف آگاهی دارند در ایران سیاست تک صدایی و دیکتاتوری آمیخته به فریب و ریاکاری مذهبی همراه با سرکوب نظامی هرگونه فعالیت دمرکراسی خواهی را بر افراد و گروه های نیک اندیش بسته و راه را بر کوچکترین نجوا حتی با خویشتن گرفته است. این استبداد و خودکامگی فردی و قشری ایرانیان را به شیوه های گوناگون تحقیر٬ شکنجه٬ زندان٬ سرکوب و اعدام میکنند و ثروت این مرز و بوم را به حراج میگذارد. دامنه این استبداد و بیدادگری تا آنجا گسترش یافته که ملت ایران از کشور خود بعنوان زندانی بزرگ برای همه ایرانیان یاد میکند و چندان میان زندانیان و کسانی که بیرون از زندان زیر یوغ حاکمان زنده هستند٬ تفاوتی نمی بیند. از آنجا که دیکتاتوری نظامی مذهبی از یک منبع تغذیه میکند وتفاوت چندانی میان منتخبان مردم و منتصبان حاکمیت نمیداند٬ منتخبان مردم را به عمله های خودکامگان و تدارکاتچی خویش تبدیل نموده و اجازه هر گونه نوآوری و نو اندیشی و آزادی و آزادگی را از آنان میگیرد. تجربه سی و پنج ساله ما در این دوران سیاه استبداد مذهبی نظامی اینرا به اثبات میرساند که برای متوقف کردن اندیشه ها تفاتی میان شمشیر و گلوله وجود ندارد به این ترتیب ما تنها گوشه ای از این ستم های رژیم ر ا که بر ما و خانواده یمان بجرم تلاش برای زندگی بهتر روا داشته است بعنوان مستندات زنده ستمگری رژیم بعرض میرسانیم. امیدواریم از هر گونه تلاش بشر دوستانه دریغ ننمایید و شما دردام فریبکاری تلاشهای فریبکاری٬ ریاکاری و دروغ و نیرنگ این قشر خونخوار نیافتید.در اینجا شمه ای از زندگی و مصیبت های وارده بر ما:
۱-عباس بادفر
۲- رسول بداغی
٣- محمد بنا زاده
۴- فرهنگ پورمنصوری
۵- ایرج حاتمی
۶- خالد حردانی
۷- لطیف حسینی
۸- شاهرخ زمانی
۹- صالح کهندل
۱۰- نامق محمودی
۱۱- فرزاد مددزاده
۱۲- زانیار و لقمان مرادی
۱٣- محمد علی منصوری
۱۴- محمد نظری
۱۵- رسول حردانی به اطلاع میرسانیم.
۱-عباس داد فر این جانب درتاریخ ۶.۰۲.۱٣۸۸دستگیر و در شعبه بیست هشت انقلاب بدون داشتن وکیل در پنج دقیقه بطور سری محاکمه و توسط قاضی مقیسه به ده سال زندان محکوم شدم. بدون هیچکونه مدرک٬ شاهد و یا اعترافی!
۲- رسول بداغی من بجرم گفتگو با رسانه های خارجی و بخاطر دفاع از حقوق صنفی معلمان وگوشزد کردن انحراف در سیستم آموزش و پرورش کشور٬ و افشا پایین بودن سن اعتیاد در مدارس٬ جدایی مسئله آموزش و پرورش از علم آموزی و رفتن آموزش و پرورش به سمت و سوی مذهبی صرف ٬ نبود کمترین امکانات آموزشی در مدارس٬ تعطیلی درس هنر و ورزش در مدارس و سیاسی شدن و قربانی سیاست شدن نظام تعلیم و تربیت به شش سال زندان اخراج از آموزش و پرورش محکوم شدم و سایر همکاران من در آموزش و پرورش در زیر فشارهای روحی روانی و معیشتی هستند.
٣- محمد بنا زاده این جانب محمد بنا زاده امیرخیزی با ۶۸ سال سن در تاریخ ۸.۰۹.۸۷ در محل کارم دستگیر و پس از تفتیش محل کار و منزلم به بازداشتگاه ۲۰۹ اوین منتقل شدم. پس از ۲٣ ماه بازداشت و شکنجه بطور غیر قانونی بدون داشتن وکیل توسط قاضی صلواتی محاکمه و به جرم تماس و دیدار با برادران و خواهرانم در کمپ اشرف به پنج سال زندان محکوم شدم. خواهرم کبری بنا زاده امیر خیزی نیز بهمین جرم با وجود اینکه پاسپورت قانونی در دست داشت در فرودگاه دستگیر و بدون داشتن وکیل در چند دقیقه به پنج سال زندان محکوم شد.
۴- فرهنگ پور منصوری. این جانب فرهنگ پور منصوری در سال ۱٣۷۹ به اتهام اخلال در پرواز هوایی دستگیر شدم. در حالیکه بیش از بیست سال نداشتم٬ در یک دادگاه فرمایشی بدون کوچکترین حق دفاعی٬ مدت سیزده سال است که در زندان بسر میبرم. حقوق قانونی مانند مرخصی٬ ملاقات حضوری و داشتن هر زندانی پانزده متر فضای استاندارد٬ حق تلفن و تماس با خانواده به راحتی زیر پا گذاشته میشود. برادرم شهرام پور منصوری نیز دوش به دوش من از همه حقوق قانونی محروم است در حالیکه بیش از هیجده سال نداشت و اکنون سی و یکساله است و همچنان در زندان بسر میبرد.
۵- ایرج حاتمی از سال ۸۹ ما چهار نفر نظامی بدون هیچگونه مدرکی توسط ماموران اطلاعات دستگیر شدیم. بمدت دو سال در زندان انفرادی بسر بردیم. شدیدترین شکنجه های روحی روانی را در حق ما روا داشتند. توهین هتک حرمت و حیثیت کمترین شکنجه های آنان٬ حتی به خود اجازه دادند که وارد حریم خصوصی زندگی خانوادگی ما بشوند. حتی خانواده های ما را نیز تهدید کردند. در دادگاه نظامی در پشت درهای بسته بطور صوری ما را محاکمه کردند. به اتهام اقدام علیه امنیت به زندانهای دراز مدت بدون در نظر گرفتن دو سال زندان انفرادی محکوم شدیم. سایر هم پرونده ایهای من به قرار زیر هستند:
علیرضا فراهانی ۴ سال
…. ۷ سال
بهزاد ترحم
ایرج حاتمی ۱۰ سال
۶- خالد حردانی فعال اجتماعی عرب اهواز بیش از سیزده سال است به اتهام اقدام علیه امنیت کشور و اخلال در امنیت پرواز در زندان هستم. همسرم دوبار بازداشت شده و هشت ماه در زندان بوده است. همسر و برادرم رسول حردانی نیز زندانی شدند. و پرونده سازیهای مجدد در زندان به اتهامات کذب٬ بدون حق مرخصی و داشتن وکیل٬ شکنجه های متعدد و بد رفتاری از طرف ماموران وزارت اطلاعات و تهدیدهای مکرر به جهت خاموش کردن اعتراضات در ارتباط با پرونده مطروحه٬ ندادن اجازه درمان٬ عفونت شدید ریه و معده و دستگاه تنفسی٬ به صورت غیرقانونی همچنان در تبعید هستم و فرزندانم به علت دوری از محل زندان و همچنین ایرادات در رفتارهای ماموران زندان در هنگام ملاقات٬ از ملاقات محروم هستند. حتی برادرم رسول حردانی به خاطر پرونده این جانب بصورت گروگان در زندان با وجود داشتن بیماری ” ام – اس” از درمان محروم میباشد.
۷- لطیف حسینی ما فعالان جنبش ملی آذربایجان که خواهان برخورداری ملت آذربایجان از حقوق ابتدایی ملی خود٬ از جمله حق تحصیل به زبان مادری و حق تعیین سرنوشت ملت خود میباشیم٬ سالها است به اتهامات واهی از حقوق اجتماعی خود محروم میشویم دستگیر شکنجه و محکوم به زندان شده ایم. پنج نفر از فعالان این جنبش که اعضا شورای مرکز تشکیلات ینی گاموخ میباشیم به خاطر فعالیت در راستای این حقوق مشرحه در حقوق بین المللی و در حقوق بشر به اتهام تبلیغ علیه نظام و تشکیل گروه غیرقانونی هر کدام به نه سال زندان محکوم شده ایم. لطیف حسینی٬ بهبود قلی زاده٬ محمود فضلی٬ شهرام راسخ و آیت مهر علی بیگلو
۸- شاهرخ زمانی من فعال کارگری شاهرخ زمانی هستم. سی سال است که ساکن تهران میباشم. عضو سندیکای کارگران نقاش تهران هستم و عضو شورای نمایندگان کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری در ۱۴ خرداد ۹۰ در بدو ورود به شهر تبریز برای دیدار با پدر و مادرم بدون کوچکترین مدرک توسط ماموران اطلاعات تبریز دستگیر و بعد از چهل روز اعتصاب غذا در اعتراض به شکنجه روحی و جسمی و دستگیری غیرقانونی و تقاضا برای محاکمه در یک دادگاه صالحه همراه با وکیل مدافع و هییت منصفه و ندادن حتی یک سطر بازجویی به سفارش اطلاعات در شعبه یک دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی به ۱۱ سال زندان محکوم شده ام که حکم من در دادگاه شعبه ۶ تجدید نظر تایید شد و علیرغم ارائه مدرک به شعبه ۲۹ ایران بر بی گناهی ام٬ آنها قبول نکردند.
۹- صالح کهندل. من در مورخه ۱٣.۱۲ .۸۵ در خیابان ستارخان توسط لباس شخصی ها بطور وحشیانه ربوده شده و به بند ۲۰۹ منتقل شدم. پس از هفت ماه زندان انفرادی در بیدادگاه رژیم درمدت پنج دقیقه به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق به ده سال زندان در تبعید محکوم شدم و در این مدت زندانی شدنم بیش از سی ماه در انفرادی بوده ام و نزدیک به سه سال است که از حق تلفن٬ ملاقات حضوری با خانواده و مرخصی محروم بوده ام و از طرف وزارت اطلاعات بارها سمبلیک اعدام شده ام.
۱۰-نامق محمدی. من پیرمرد کشاورز کرد شصت سال سن دارم، در دورترین روستاهای سقز زندگی میکنم، هنگام بازداشت از زمین کشاورزی توسط ماموران اطلاعات در اطلاعات دستگیر شدم. سه تن از پسرانم را به نام های منوچهر بهزاد و بهنام را نیز دستگیر کردند. در اطلاعات سنندج و تهران خودم و پسرانم زیر شدیدترین شکنجه های روحی و جسمی بمدت ده ماه در زندان انفرادی بسر بردیم مدت هیجده ماه است که خودم هنوز بعنوان قرار بازداشت در زندان هستم. آنها حتی مرا از فرستادن به چشم پزشکی منع کرده اند و نزدیک است چشم هایم را از دست بدهم.
۱۱- فرزاد مددزاده به همراه خواهرم شبنم در تاریخ ۱.۱۲.۸۷ توسط ماموران اطلاعات دستگیر ومدت هفت ماه در سلول انفرادی ۲۰۹ زیر شکنجه های روحی روانی بازجویی شدیم. و در مورخه ۶۰۱۱۰۸۸ در مدت کمتر از ده د قیقه بدون داشتن وکیل به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین به پنج سال زندان در تبعید در گوهردشت کرج محکوم شدیم در مدت حبس از حقوق قانونی یک زندانی مانند تلفن٬ ملاقات حضوری٬ مرخصی و تغذیه و تغذیه و بهداشت و درمان مناسب محروم بوده ایم.
۱۲- زانیار ولقمان مرادی ما در تاریخ ۱۱ و ۱۲ مرداد ۸۸ توسط اداره اطلاعات سنندج دستگیر شدیم و برای ما دو نفر سناریو سازیهای اطلاعات سنندج فقط بخاطر کینه جویی های خانوادگی و عضویت پدرم در حزب کومه له یکی از احزاب کرد ما را به محاربه و حکم اعدام محکوم کردند. در حالیکه در زندان انفرادی زیر شدیدترین شکنجه های جسمی و روحی بودیم و در زندان نیز مانند سایر زندانیان رجایی شهر از حقوق قانونی تلفن و ملاقات حضوری مرخصی و سایر حقوق زندانیان محروم هستیم .
۱٣- محمدعلی منصوری در تاریخ ۱۱ شهریور ۸۶ بازداشت شدم. هفت ماه در بند ۲۰۹ تحت بازجویی بودم. سپس به بند ٣۵۰ منتقل شدم. دادگاه ابتدا شعبه ۲۸ و بعد شعبه ۱۵ در چند دقیقه محاکمه شدم. وکیل خودم را در صحن دادگاه دیدم و فقط حضور فیزیکی داشت. بدون حتی یک برگ سند و یا ادله قانونی مرا به هفده سال زندان محکوم کردند. هم اکنون مانند سایر زندانیان رجایی شهر از حقوق قانونی٬ ملاقات حضوری تلفن مرخصی و تغذیه مناسب محروم هستم.
۱۴- این جانب محمد نظری فرزند عبدالله در تاریخ ۸ .۰٣.۷٣ در سن ۲۲ سالگی به اتهام همکاری با حزب دمکرات کردستان ایران در بوکان دستگیر و به مدت سه ماه در انفرادی بسر بردم. که پس از ده ماه و طی یک دادگاه فرمایشی بدون داشتن وکیل و در طول سه دقیقه توسط قاضی جلیل زاده محاکمه و بدون داشتن کوچکترین مدرک جرم به اعدام محکوم شدم پس از پنج سال حکم اعدام به زندان ابد کاهش یافت. تا کنون مدت ۲۰ سال است که در زندان هستم. بارها به اعتصاب غذا دست زده ام آخرین بار چهل و هفت روز در اعتصاب غذا بوده ام اما آنان بطور شفاهی خواستار مرگ من شده اند و هیچگونه حقوقی برای من بعنوان یک زندانی سیاسی به رسمیت نمی شناسند.

حامد و شهلا صارمی از زندان ازاد شدند

هرانا؛ حامد و شهلا صارمی از زندان اوین آزاد شدند

خبرگزاری هرانا - حامد و شهلا صارمی (فرزندان حسن صارمی) با قید وثیقه از زندان اوین آزاد شده‌اند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حامد و شهلا صارمی که به همراه پدرشان بازداشت شده بودند، پس از قریب به چهار ماه بازداشت موقت، از زندان آزاد شدند.
صبح روز پنج شنبه ۱۶ خرداد ماه سال جاری، مامورین وزارت اطلاعات ۳ تن از اعضای خانواده‌ی علی صارمی، زندانی سیاسی‌ای را که در سال ۸۹ اعدام شد؛ در خانه و محل کارشان بدون هیچ توضیحی دستگیر کردند.
حسن صارمی، پدر حامد و شهلا صارمی، پیش‌تر و در اواسط شهریورماه آزاد شد.
حامد صارمی متولد سال ۱۳۶۰ و فارغ تحصیل مقطع کار‌شناسی ارشد در رشته‌ی مدیریت صنعتی می‌باشد.
شهلا صارمی نیز که از وضعیت بد جسمی رنج می‌برد و به همین خاطر دارو مصرف می‌نماید، متولد سال ۱۳۶۴ و دانشجوی رشته‌ی صنایع است.

صدور قرار مجرمیت برای فاطمه هاشمی

صدور قرار مجرمیت برای فاطمه هاشمی

خبرگزاری هرانا - محمود علیزاده طباطبایی، وکیل دادگستری از صدور قرار مجرمیت برای فاطمه هاشمی خبر داد.
به گزارش فارس، محمود علیزاده طباطبایی با اعلام این خبر، گفت: "رسیدگی به اتهام نشر اکاذیب نیاز به شاکی خصوصی دارد اما متأسفانه دادستان بدون شاکی خصوصی قرار مجرمیت را برای فاطمه هاشمی صادر کرده است."

وی افزود: "در حال حاضر قرار مجرمیت برای وی صادر شده و پرونده برای صدور کیفر خواست روی میز دادستان قرار دارد."
چندی پیش برخی از رسانه‌‌ها خبر از احضار فاطمه هاشمی به دادگاه را منتشر کردند اما دلیل این موضوع چندان روشن نبود تا اینکه خبر رسید که وی به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شده است و در نهایت مشخص شد که فاطمه هاشمی به دلیل اظهارنظرهایی که نسبت به وزرا در روز رأی‌‌گیری داشته به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شده است.

مرگ شش نفر در ایران در اثر ابتلا به وبا

مرگ شش نفر در ایران در اثر ابتلا به وبا

خبرگزاری هرانا - سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس از ابتلای حدود ۱۷۴ نفر به بیماری وبا در کشور و فوت حدود ۶ نفر بر اثر این بیماری خبر داد.
محمدحسین قربانی در گفتگو با  ایلنا با اشاره به اینکه پراکندگی بیماری وبا به ۱۰ استان در کشور محدود شده است، افزود: "شیوع بیماری وبا به علت ورود اتباع خارجی به ویژه از مرزهای شرقی کشور است."
وی با تاکید بر اینکه هیج یک از افرادی که بر اثر بیماری وبا فوت کرده اند، ایرانی نیستند، افزود: "هنوز به تفکیک آماری در دست نداریم که مشخص کند چه تعداد از افرادی که به بیماری وبا مبتلا شده‌اند ایرانی و چه تعداد غیرایرانی هستند."
وی ادامه داد: "از آنجایی که اتباع خارجی از مبادی غیر رسمی وارد کشور شده‌اند و این مسیرها فاقد هرگونه امکانات بهداشتی بوده‌اند این مشکلات به وجود آمده است."
وی خاطرنشان کرد: "وزارت بهداشت و وزارت کشور باید دو وظیفه مهم در کنترل ورود اتباع خارجی از مرزهای شرقی و ایجاد پایگاه‌های بهداشتی جهت کنترل این بیماری انجام دهند."
قربانی درخاتمه افزود: "برای کشور ما که در امر ریشه‌کنی بیماری‌های واگیردار خوب عمل کرده‌ایم ابتلای ۱۷۴ نفر به بیماری وبا خوشایند نیست."

۱۳۹۲ مهر ۷, یکشنبه

کارگران کوره پزخانه های قرچک 6 ماه کار می کنند و 6 ماه به دنبال دستمزدشان می دوند

کارگران کوره‌پزخانه‌های قرچک ۶ ماه کار می‌کنند و ۶ ماه به دنبال دستمزدشان می‌دوند

نایب رییس انجمن صنفی کارگران کوره ‏پزخانه ‏های قرچک ورامین از بدحسابی غالب کارفرمایان واحد‌های کوره پزی قرچک ورامین با کارگران فصلی که اکنون با ورود به نیمه سرد سال آماده بازگشت به محل سکونت‌شان هستند، انتقاد کرد.
«جعفر معصومی» با اعلام این خبر به ایلنا گفت: حدود  هزار کارگر فصلی در ۳۰ واحد فعال کوره‌ پزخانه های قرچک ورامین که به کار «قالب داری» یا «خشت زنی» مشغول بوده‌اند پس از حدود شش ماه کار، هم اکنون با اتمام نیمه گرم سال باید آمده بازگشت به سکونت‌گاهای اصلی خود در استانهای کردستان، سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و... شوند اما «بدحسابی» کارفرمایان بعد از اتمام کار باعث نگرانی آنان شده است.
به گفته این فعال کارگری اکثر کارگران فصلی کوره‌پزخانه‌ها فاقد قرارداد کاری با کارفرمایان هستند و به همین دلیل قدرت  لازم را برای شکایت از کارفرمایان متخلف در مراجع قانونی ندارند.
معصومی در ادامه با اشاره به «کارمزدی» بودن کارگران فصلی تصریح کرد: کارگران فصلی در ۴ الی ۵ ماهی که به دلیل گرمای هوا و امکان خشک شدن خشت‌ها، فرصت کار در کوره پزخانه‌ها را دارند مجبورند با تمام قوای خانواده‌شان دو برابر حد معمول کار کنند تا مخارج ماه‌های بیکاری‌شان را نیز تأمین کنند و در این شرایط بدحسابی کارفرما زندگی یک سال آنان را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
این فعال صنفی در ادامه با اشاره به ناممکن بودن بازنشستگی برای کارگران فصلی کوره‌پزخانه، به پراکنده بودن سوابق بیمه‌ای و شیوه‌های مختلف کارفرمایان برای شانه‌ خالی کردن از بار مالی بیمه این کارگران، گفت: این کارگر فصلی با بیش از ۳۰ سال سابقه کار هم به ندرت بازنشسته می شوند چرا که اگر تعداد روزهایی که در یک سال برای کارگران فصلی کوره پزخانه ها بیمه رد می شود را جمع بزنیم به دوماه هم نمی‌رسد.

اینجا خانه اول و دوم انهاست با کودکان بی شناسنامه ملک اباد کرج در اولین روز مدرسه

اينجا خانه اول و دوم آنهاست. با كودكان بي شناسنامه ملك آباد کرج در اولين روز مدرسه

10 ساله است اما تازه اولين روز مدرسه را تجربه مي کند؛ محمد شناسنامه نداشته و هيچ وقت نتوانسته در مدرسه ثبت نام کند. پدرومادرش هم نه به صرافت افتاده اند برايش شناسنامه بگيرند و نه اينکه درس خواندن او برايشان دغدغه اي بوده. او هم يکي مثل بقيه بچه هاي بي شناسنامه ملک آباد در کرج است. محله اي که بسياري از دست فروشان و کارگران کوچک کرج و اطرافش از آنجا مي آيند. محله اي پر از مهاجران افغان قانوني و غيرقانوني که بچه هاي شان را به مدرسه نفرستاده اند و حالابعضي از آنها يک کلاس هم سواد ندارند. ايراني هاي ساکن اين محله هم دست کمي از افغان ها ندارند و بسياري از آنها نسل در نسل بي شناسنامه بوده اند.
    حالامحمد مثل خيلي ديگر از بچه هاي بي شناسنامه ملک آباد، سرانجام توانسته معلم هايي پيدا کند تا سواد يادش بدهند. البته معلم ها او را پيدا کرده اند. آنها علي و برادر و خواهرش را شناسايي کرده اند و به اينجا آورده اند تا در «خانه علم ملک آباد» مدرسه را شروع کنند. خانه اي که جوانان عضو جمعيت امام علي(ع) در اين محله راه اندازي کرده اند و به 19 بچه ايراني و 11 بچه افغاني که امکان مدرسه رفتن نداشته اند درس مي دهند. در مدرسه اي که هنوز کمک هاي خيران به خريد ميز و نيمکتش نرسيده، بچه ها در کلاس هاي سه، چهارنفره اي که برايشان تشکيل مي شود روي موکت ها مي نشينند. يک حياط کوچک، چند اتاق با ديوارهاي سبز و صورتي و يک آشپزخانه، حالاخانه اميد آنها شده تا بالاخره در جايي شبيه به مدرسه که همه اسمش را «خانه دوم» مي گذارند، به آرزوي باسوادشدن برسند. آنها با بچه هاي مدرسه اي يک تفاوت ديگر هم دارند؛ همه آنها با وجود بازه سني پنج تا 13سال شان، بايد بعد از مدرسه سر کار برگردند و آب و ناني سر سفره خانوده شان ببرند؛ سفره اي که معلوم نيست اين بار با کدام ماده افيوني دود مي شود و به هوا مي رود.
    الهه الله کريم مسوول خانه علم ملک آباد مي گويد که يکشنبه، چهارشنبه و پنجشنبه، همه بايد کار را جمع وجور کنند و ساعت 12 تا 4 آنجا باشند. بچه هايي که يک روز بيايند و يک روز نيايند، نمي تواند در خانه علم بماند. بعد شروع مي کند به خواندن اسم هاي بچه ها که طبق تست هاي روانشناسي شان کلاس بندي شده اند. بچه ها با ذوق و سروصدا در صف هاي جداگانه مي نشينند تا سر کلاس هاي شان بروند. کيف هاي صورتي و آبي جديدشان را از معلم ها مي گيرند و بعد هر سه، چهارنفر همراه معلم شان به يکي از اتاق هاي خالي مي روند.
    اما درس هاي بچه ها اينجا با الفبا آغاز نمي شود. کوثر شش، هفت ساله است اما شمارش را هم خوب بلد نيست. با قد کوتاهش جلوي خانم معلم ايستاده و مي شمرد: «1، 2، 3...» مدير خانه مي گويد: «بعضي از آنها با داشتن خانواده هايي فقير و آسيب ديده در سال هاي اول زندگي شان، حتي درست غذاخوردن را هم بلد نيستند. به بعضي از آنها بايد گفت که لازم است لباس زير بپوشند. آنها فعلابايد چند ماهي را در پيش دبستاني بگذرانند تا بتوانند کلاس اول را شروع کنند. اما بعضي از آنها به مقدمات بيشتري احتياج دارند و شايد امسال کلاس اولي نشوند.»
    مادر محمد و برادر و خواهرش که مشغول درست کردن کاردستي هاي شان مي شوند، در اتاق معلم ها نشسته و براي مدير خانه درددل مي کند. شوهرش را در دعوا کشته اند. از افغان هاي مهاجري هستند که اوراق هويت و اقامت دارند. حالادادگاه حکم قصاص صادر کرده و قاتل پول ندارد تا ديه را پرداخت کند. برادرشوهرهاي زن اعدام مي خواهند اما او به پول ديه هم راضي است. مي گويد: «گفته پول ديه ندارم. 20 ميليون دارم و يه دختر.» بعد سر تکان مي دهد و مي گويد: «دخترش به چه دردم مي خوره. خودم سه تا بچه دارم.»
    برعکس محمد که خيلي دير پايش به مدرسه باز شده، علي در پنج سالگي وارد خانه علم شده. مدير خانه مي گويد با اينکه به سن مدرسه نرسيده اما وضع خانه شان آنقدر ناجور است که بهتر است چند ساعت در روز اينجا باشد و به پيش دبستاني بيايد. پدرش چند سال پيش به دليل قاچاق موادمخدر زنداني شد و مادرش همه چيز را رها کرد و رفت. حالاپدرش آزاد شده و خانه را پاتوق دوستان معتادش کرده. اما علي پنج ساله چاره اي ندارد جز اينکه بعد از تمام شدن کلاس، به همان خانه برود و امنيتي را که در خانه برايش ساخته اند، فقط در ساعاتي از روز تجربه کند.
    حسن که نقاشي اش را با ذوق نشان معلم ها مي دهد، مي داند چند ساعتي مي تواند از فکر خانه شان بيرون بيايد و آن را هر شکلي دوست دارد، بکشد. خانه اي کشيده با در و پنجره هاي بزرگ و يک گلدان گل لاله کنارش، به اندازه خود خانه. شايد در افکارش آن را به جاي خانه خودش تصور مي کند. خانه اي که معلمش مي گويد شبيه زباله داني است و حتي در و پنجره ندارد. پدرش به خاطر موادفروشي زندان بوده و تازه آزاد شده. پدر، يک دختر 20 ساله هم دارد که گرفتار شيشه شده و بايد پول دربياورد؛ البته شغلش را نمي تواند به همه بگويد.
    بچه هاي کوچکتر اينجا خوشبخت ترند. آنها بعد از دو، سه ماه که پيش دبستاني را بگذرانند، مي توانند سر کلاس اول بنشينند. اما 14، 15 ساله ها هنوز کلاسي ندارند و بايد منتظر باشند تا معلم باتجربه اي برايشان پيدا شود. آنها به زمينه سازي بيشتري براي شروع درس نياز دارند. براي همين، چند استاد تربيت بدني دانشگاه قول داده اند برايشان باشگاه ورزشي راه بيندازند. آنها هم يکي، دو هفته ديگر مي توانند ورزش را شروع کنند تا کار تيمي ياد بگيرند و بعد، براي درس و مدرسه آماده شوند.
    بعد از مدرسه نوبت کار مي شود و بچه ها بايد براي دستفروشي به ميدان هاي شهر برگردند. بعضي از آنها زباله و ضايعات جمع مي کنند و بعضي هم در مزارع ميوه چيني مي کنند و پولي کمتر از دستمزد يک کارگر معمولي را به خانه مي برند. بعضي هم آنقدر کوچکند که کاري جز گدايي از دستشان برنمي آيد؛ مثل ريحانه که پدر و مادر کارتن خوابش او و خواهرش را سر راه گذاشتند. زن و شوهري که پيدايشان کردند، خواهرش را شب عيد به کس ديگري فروختند و حالاريحانه را براي کاسبي به ميدان هاي شهر مي فرستند.
    مسوولان خانه علم از همه خانواده ها براي تحصيل بچه هاي شان رضايت نامه گرفته اند اما نگرانند با ادامه سال تحصيلي و کم شدن درآمد بچه ها، پدر و مادرشان سراغشان بيايند و ديگر نگذارند درس بخوانند. اغلب خانواده هاي آنها با اعتياد و فقر درگيرند و به درآمد بچه ها نياز دارند. بچه ها که براي شروع مهر و کلاس درس در روزهاي آخر تابستان بي تابي کرده اند، حالابا شروع درس و مدرسه هر روز سايه از دست رفتن همه چيز را بالاي سرشان حس مي کنند. براي همين بايد بعد از مدرسه زودتر سراغ کار بروند و براي خانه رفتن پولي جمع کنند. اما آنها مي دانند از بعضي بچه هاي بي شناسنامه ديگر خوشبخت تر بوده اند و شانس تحصيل را پيدا کرده اند. مدير خانه مي گويد تيم حقوقي در حال تلاش است تا بچه ها بتوانند شناسنامه دار شوند و بعد از آموزش در آنجا، مدرک تحصيلي هم دريافت کنند. به اين ترتيب، بچه هايي که سن بيشتري دارند و بايد کلاس هاي بالاتر باشند، مي توانند عقب ماندگي تحصيلي شان را آنجا جبران کنند و در سازمان ارزشيابي آموزش وپرورش براي رفتن به کلاس هاي بالاتر امتحان بدهند. براي بعضي ها هم اين روند امکان پذير نيست و تلاش مي شود از سازمان ملل برايشان مدرک صادر شود.
    کلاس ها که تمام مي شود، بچه ها در حياط خانه علم جمع مي شوند تا براي روز اول مدرسه عکس يادگاري بگيرند. تلاش براي مرتب کردنشان در صف ها به ترتيب قد، به نتيجه اي نمي رسد. آنها آنقدر انرژي گرفته اند که با هيچ ترفندي نمي شود آرام شان کرد. عکس يادگاري را که مي گيرند، با سروصدا به طرف در مي دوند و صداي خنده هاي شان کوچه را پر مي کند.
    
    
     

رژیم 800 دیش ماهواره ای در شیراز را با تانک نابود کرد

رژیم۸۰۰ دیش ماهواره‌ای در شیراز را باتانک نابود کرد

جمهوری اسلامی در یک طرح سازمان داده شده از طرف بسیج اقدام به نابودی 800 دستگاه ماهواره با تانک در شیراز کرد. برای دیدن عکس ها کلیک کنید