۱۳۹۲ شهریور ۹, شنبه

خاوران دشت عاشقان سلام_پیام مادر لطفی در بیست و پنجمین سالگرد زندانیان سیاسی سال 67

خاوران، دشت عاشقان سلام!

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=54946


برگرفته از سایت اخبار روز:


 پیام «مادر لطفی» در بیست و پنجمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی
  
آدينه  ٨ شهريور ۱٣۹۲ -  ٣۰ اوت ۲۰۱٣

اخبار روز: خانم فروغ تاجبخش (مادر لطفی) روزگار خود را از سال ۱٣۴۹ در برابر زندان ها و از سال ۱٣۶۷ در گورستان ها گذرانده است. فرزند او انوشیروان لطفی از اعضای ارشد فدائیان خلق که در زمان شاه با حمله ی مسلحانه دستگیر و به حبس ابد دستگیر شد، در خرداد ماه سال ۱٣۶۷ در جمهوری اسلامی در روزهای آغازین کشتارهای دسته جمعی زندانیان سیاسی اعدام گردید.
«مادر لطفی» از آن زمان بی وقفه برای دادخواهی کوشیده است و به سمبل «مادران خاوران» تبدیل شده است. در این سال ها بسیاری از «مادران» همراه و هم قسم با او سر بر خاک نهاده اند، اما او همچنان به نام آن ها و به نام خود، بر دادخواهی پافشاری می کند. این پیام او به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد اعدام های دسته جمعی تابستان سال ۱٣۶۷ است.

خاوران، دشت عاشقان سلام؛
درود و هزاران درود به تو و خاک تو و همه آنهایی که در زیر خاک تو به ناحق خفته اند.
تو عزیزان ما را در بر گرفتی و ۲۵ سال جسد آنها را حفظ کردی، در محلی که نه نامی و نه نشانی و نه سنگی است و از خار و خاشاک پوشیده بود و هست.
اما روزی رسد که آنجا را به گلستانی تبدیل کنیم و خواهد شد.
در بیست و پنجمین سالگرد شهدای سال ۱٣۶۷ به تمامی جان باختگان راه آزادی و فرزند خودم انوشیروان لطفی درود می فرستم.
آری، ۲۵ سال از آن تاریخ می گذرد، چه زود گذشت، اما و اما بر دل ما خانواده ها چه گذشت که خود دانیم و بس.
باشد، همه چیز را تحمل کردیم و می کنیم، ولی به امید روز آزادی و آینده ای بهتر برای مردم این مرز و بوم زنده ایم.

یادشان زمزمه نیمه شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند

تقدیمی: مادر لطفی
هشتم شهریور ۱٣۹۲
Tags: 

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

بیایید صدای زندانیان سیاسی وعقیدتی در ایران باشیم که تنها گناهشان دگر اندیشی است


امیدواری به اینده ای بهتر


احمد رحمانی: امیدواری به آینده ای بهتر


ahmad-rahmani
هر انسانی در گذشته بنا به پروسه روند زندگیش حامل خاطرات تلخ و شیرینی هست و زندگی انسان ها هم بنا به این نسبیت زندگی بنا شده است. خیلی از آدم ها، علی الخصوص کسانی که در جوامع کشورهای جهان سوم و اسلام زده زندگی می کنند خاطرات تلخ و سرگذشت های ناگوارتری نسبت به جوامع مدرن دارند و در واقع گذران زندگی خیلی از روابط ها را در کشورهای اسلام زده با سنت مرد سالاری تحت الشعاع قرار داده و باعث تحمیل شرایط های ناگوار میشود. از آن جهت، وقتی می آییم و از جنبه زن بودن و زنانگی آن را آنالیز میکنیم به معادلات پیچیده تر و ناگوارتری از نسبیت فرهنگی حاکم بر آن جامعه میرسیم و متاسفانه فشار های غیر انسانی به زنان در آن جامعه عریان تر از همه جای دنیاست، درسته شاید شما در زندگی سابق خود خاطرات بد و ناخوشایندی رو تجربه کرده باشید، اما این دلیل نمیشه که گذشته بد، آنقدر آدم را در روابطش محافظه کار بار بیاورد که حتی در چشم انداز فردا و روابط آینده اش هم بیمناک و نا مطئمن باشد. به نظر من نباید از آینده ترسید، آینده ای که نامعلوم است و آدم نمیداند که چه خواهد شد. به نظر من خوب و بد زندگی آینده راانسان ها با ایده ها و چشم اندازهای خوب و بد ومقدار تلاش و مبارزه ای که میکنند رقم میزنند و درصد زیادی از روابط آینده را آدم ها بوسیله ایدههایی که در سر دارند تعیین می کنند و در کنار آن مقدار تلاش و کم کاری که در این زمینه صورت میگیرد میتواند در متحقق کردن یک آینده خوب و یا بد موثر باشد. اینجا هم الان با وجود اینکه ما در جامعه غرب زندگی میکنیم که خیلی از روابط ها انسانی ترو مدرن تر از جوامع شرقی است و بنابراین انسان بهتر و مسلط تر میتواند برای زندگی اش خط و نشان بکشد. اما متاسفانه خیلی از انسان ها باز در اینجا این روابط ها رو با معیار زمانی گذشته میسنجند، یعنی محیط زندگی عوض شده و شرایط زندگی از یک مرحله پست به مرحله عالیتری نسبت به جامعه قبلی رسیده، ولی متاسفانه انسانها باز با همان معیارها، ترس و وحشت ها و باید و نباید و شاید ها زندگی میکنند. اینجا در واقع انسان ها نیستند که تصمیم میگیرند بلکه مناسبات و خاطرات بد گذشته است که شرایط را برای فرد ترسیم میکند و متاسفانه فرد هم به جای اینکه شرایط را با واقعیت تطبیق دهد و بواسطه آن روابط خود را انتخاب کند، اما گذشته و رفتارهای ضد ارزشی گذشته در نقش باز دارنده ای در افکار انسان ها، نقش فنر ارتجاع را بازی کرده و از پیشرفت و چشم انداز بهتر زندگی آنها را باز میدارد. گذشته انسان ها صرفا در بعضی موارد جنبه های خوبش را میتوان بعنوان خاطرات خوب استفاده کرد و بخشی از جنبه های منفی اش رو هم میتوان بعنوان تجربه استفاده کرد و یک بخش آن را که هیچ کاربرد خاطراتی و مثبت ندارد باید دور ریخت و اصلا به آن فکر نکرد. باید خوشبین بود و امیدوار و همراه آن هم باید برای رابطه و زندگی بهتر تلاش کرد و آدم ها میوه تلاش و خوشبین های خود را میخورند و این میوه هم در واقع چیزی جز احساس خوشبختی نیست.امیدوارم که همه ما با خوش بینی و بدون ترس از آینده برای فرداهای خود برنامه ریزی کنیم.
٣٠ آگوست ٢٠١٣

این مادران حماسه ها و اسطوره های زمانند


نادر بکتاش: این مادران حماسه ها و اسطوره های زنده



madar-lotfi-31
30/08/13
این زنان تمام قلب و مغز را پر می کنند. مادران خاوران و پارک لاله و علیه اعدام و ... .
مادر لطفی را همه می شناسند. مهوش علاسوندی را هم و بسیاری دیگر اززنان مادر شناخته شده و گمنام را.
حرف ها و شور و شعور و شوق و شادابی و تحرک این زن هشتاد و سه ساله اعجاب انگیز است. تا ان حد که غیر واقعی و حماسه و اسطوره می شود.

رنجنامه خانواده دانش پور مقدم _ایا ما هزینه شلوغی عاشورا شدیم_درخواست بازنگری احکام صادره را داریم


رنجنامه خانواده دانش‌پور مقدم: آیا ما هزینه شلوغی عاشورا شدیم؟/ درخواست بازنگری احکام صادره را داریم

123فعالان در تبعید: چهار عضو زندانی از خانواده دانش پور، در چهارمین سال حبس در زندان اوین طی نامه ای خطاب به مسوولان جمهوری اسلامی ضمن شرح وضعیت اسفناک خود، رفتارهای نامناسب در زندان و احکام ناعدلانه دریافتی؛ خواهان بازبینی احکام صادره در دادگاهی عادلانه شدند.
محسن، احمد، مطهره و ریحانه، ۴ عضو خانواده دانش‌پور مقدم که در عاشورای ۸۸ و پس از اعتراضات گسترده در سطح شهر تهران دستگیر شده و پس از تفهیم اتهام محاربه به اعدام و حبس ابد محکوم شدند، در قسمتی از این نامه که خطاب به ریاست جمهوری، ریاست قوه قضاییه و وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی نگاشته شده؛ نوشتند:
“این‌ها گوشه‌ای و لحظه‌ای از مکر‌ها و سختی‌های، چهار نفر از یک خانواده است که نابود شده و با سختی‌های فراوان و حتی بدون کوچک‌ترین درآمدی در زندان سر می‌کنند و با سیلی‌های مکرر گونه‌هایشان را تنبیه می‌کنند تا زرد نگردد چه رسد به اینکه قرمز باشد آری همه این‌ها تاوان رفتن و ملاقات با فرزندی دیگر از خانواده است که در اشرف به سر می‌برد آن هم پس از ۱۰ سال بی‌خبری از او؛ آری واقعیت این است که مادر در هر صورت عاشق فرزندش می‌باشد و برایش فرقی ندارد که او چه می‌کند درست یا نادرست.”
متن کامل رنجنامه خانواده دانش پور که توسط “کمیته گزارشگران حقوق بشر” منتشر شده است، به شرح زیر است:
به رئیس جمهور، وزیر اطلاعات و ریاست قوه قضاییه
ریاست محترم جمهوری، وزیر محترم اطلاعات و ریاست محترم قوه قضاییه سلام و علیکم
شب و روز دیدن پدری ۷۰ ساله که در روزهای سراشیبی عمرش در تختی در یکی از اطاق‌های زندان که حدود ۴ سال است با حکم اعدام سر می‌کند و هر روز بر تعداد درد‌هایش افزوده می‌شود. خستگی و افسردگی در چهره‌اش و خطوط گوشه چشمش نمایان‌تر می‌شود واقعا جانفرساست شب و روز دیدن پسری بیمار که دختری بیمار دارد برای پدری من که می‌داند حکم اعدام برای پسرش داده‌اند و هر روز به خاطر بیماری و مشکلات عصبی از وزنش کاسته می‌شود و دایم خون دفع می‌کند و همچون شمعی آب می‌شود واقعا طاقت فرساست.
شب و روز فکر کردن به مادری علیل که ۱۰ سال حکم گرفته و هر روز از سلامت باقیمانده‌اش کاسته می‌شود و حداکثر ماهی ۳۰ دقیقه می‌توان او را دید برای پسری که غرور دارد واقعا غذاب آور است.
شب و روز اندیشیدن به همسری ۶۰ ساله که در بند نسوان زندان اوین به سر می‌برد و هر ماه چند دقیقه او را با وضعیت جسمی نابسامان دیدن واقعا جانگداز است یک ماه تفکر به شوهری ۷۰ ساله و پسری بیمار که به فاصله یک دیوار در زندان برای همسری سالخورده و مادری دلسوز که می‌داند حکم اعدام هر دوشان داده شده تا ماه بگذرد و چند دقیقه آن دو را با وضعیتی بد‌تر از ماه قبل ببیند آنقدر سخت است که از خدا می‌خواهم برای هیچ مادری تقدیر ننماید فکر کردن برای زن و مردی جوان که در دو طرف یک دیوار در دو بند متفاوت زندانی هستند و نیز در زندان به عقد یکدیگر در آمده‌اند با وجود اینکه زن می‌داند شوهرش حکم اعدام دارد و مرد می‌داند که همسرش ۱۵ سال حبس دارد و ماه را به امید چند دقیقه کنار هم بودن سپری می‌کنند واقعا برایشان جانکاه است و نیز فکر کردن مادر شوهر و پدر شوهری به عروس جوانی که امانت مردم دست ایشان می‌باشد ولی به همراه‌شان به زندان آمده واقعا انسان را آزار می‌دهد و نیز پدر شوهر و مادر شوهر را تیمار کردن و امید دادن با وجود اینکه خود درد داشته باشی آنهم در زندان و ۴ سال پر فراز و نشیب برای عروسی جوان که حتی اجازه ثبت رسمی عقدش را نمی‌دهند مسئولیتی سنگین و باری گران است این‌ها گوشه‌ای و لحظه‌ای از مکر‌ها و سختی‌های، چهار نفر از یک خانواده است که نابود شده و با سختی‌های فراوان و حتی بدون کوچک‌ترین درآمدی در زندان سر می‌کنند و با سیلی‌های مکرر گونه‌هایشان را تنبیه می‌کنند تا زرد نگردد چه رسد به اینکه قرمز باشد آری همه این‌ها تاوان رفتن و ملاقات با فرزندی دیگر از خانواده است که در اشرف به سر می‌برد آن هم پس از ۱۰ سال بی‌خبری از او؛ آری واقعیت این است که مادر در هر صورت عاشق فرزندش می‌باشد و برایش فرقی ندارد که او چه می‌کند درست یا نادرست.
پدر نیز عاشق و شیفته فرزندش می‌باشد بدون اینکه به اعتقادات او فکر کند و برادر نیز خون برادر را در رگ‌ها دارد و ناخواسته به سمت یکدیگر کشیده می‌شوند و هیچ جاذبه اعتقادی و سیاسی و… لازم ندارد که به هم عشق بورزند و برای همه این‌ها فقط دیدن و ملاقات همدیگر دارای ارزش والائی می‌باشد جدای هرگونه مسئله دیگر اعم از اعتقادی، سیاسی، مذهبی و… این یک کشش انسانیت که در همه انسان‌ها وجود دارد خلاصه‌ای از آنچه در این چهار سال بر ما گذشته را بازگو می‌کنم:
پدر خانواده در عاشورای ۸۸ به همراه همسرش، پسرش و نامزد پسرش که اکنون به عقد شرعی وی در آمده است در خانه‌اش دستگیر شد پس از ۲۲ روز بازجویی و اجبارا استفاده از وکیل تسخیری در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. این پدر زجر کشیده می‌گوید: من به دیدن فرزندم رفتم اما دستگیر شدم و کمتر از یک ماه روزنامه‌ها نوشتند که حکم اعدام برایم صادر و تایید گردیده است از خود می‌پرسم آیا ما هزینه شلوغی عاشورا شدیم؟ آیا به پیر مرد ۷۰ ساله عدم تحمل کیفر تعلق نمی‌گیرد؟ من مگر چند سال به طور طبیعی عمر می‌کنم که همسرم و عروسم را ماهی چند دقیقه باید ببینم و چرا با قانون جدید حکممان را تطابق نمی‌دهند تا آزاد شویم.
مادر خانواده که همچون پدر خانواده بازداشت و محاکمه شده می‌گوید: من برای دیدن پسرم به اشرف رفتم که ۱۰ سال حکم گرفتم با اینکه ۴ سال از حکمم گذشته به من آزادی مشروط نمی‌دهند، عدم تحمل کیفر نمی‌دهند، حکمم را با قانون جدید مطابقت نمی‌دهند آیا برای مادری که رفته فرزندش را ببیند آیا این همه زجر و مجازات حکم می‌کنند از من وثیقه می‌خواهند تا به من مرخصی دهند ولی وقتی می‌روند سند بگذارند می‌گویند چنین چیزی نیست می‌گویند عاقد می‌آوریم و عقد پسرت را همین جا می‌گیریم ولی بعد همه چیز محو می‌شود آیا فقط این‌ها برای زجر دادن ماست؟ در هر صورت توکل ما بخداست.
پسر خانواده در کنار پدر و مادر پیر و رنج کشیده‌اش بازداشت و دادگاهی می‌شود او می‌گوید: به من حکم اعدام دادند به علت محاربه از طریق هواداری اما قانون عوض شد و در قانون جدید محارب تعریف دیگری دارد و می‌گوید چنانچه در گروهی مسلح عضو باشید و سلاح در دست نگرفته باشید محارب نیستید و در جایی نوشته احکام در حال اجرا باید توقف حکم بخورد و در دادگاه تطابق با قانون جدید داده شود در صورتیکه من عضو نیستم نوشتنر هواداری و در قانون جدید هوداری ۳ تا ۵ سال حکم دارد ولی معاون امنیت دادستان می‌گوید این تطآبق شامل حال تو نمی‌شود. حکم دادگاه تاکنون به من ابلاغ نشده است به همین دلیل نمی‌توانم از اعاده دادرسی و مراحل قانونی دادرسی استفاده کنم و حتی یک وکالت هم برای کار‌هایم نمی‌توانم بدهم.
عروس خانواده نیز که همانند سه عضو دیگر خانواده بازداشت و محاکمه شده است می‌گوید: من به ۱۵ سال حبس در تبعید محکوم شدم از ثبت عقد با همسرم جلوگیری می‌شود وثیقه یک میلیارد و صد میلیون تومانی برای مرخصی من بریده‌اند حکم من با قانون مجازات جدید تطابق داده نمی‌شود همه و همه به خاطر شرایط سال ۸۸ بود در صورتی که به این اتهامات تا قبل آن ۳ سال تعلیقی و حداکثر ۳ سال تعزیری حکم می‌دادند اما جالب اینجاست که به گفته نماینده دادستان تطابق حکم برعکس آنچه در قانون آمده شامل حال من نمی‌شود! ما خواستار آنیم که پرونده‌ها بازبینی شوند تا ببیند آیا ما خلافی یا جرمی مرتکب شده‌ایم که این خانواده باید نابود شود و پدر و مادر پیری در زندان به سر برند و زن و شوهری جوان روزهای امیدشان را پشت دیوار‌ها بگذرانند آیا در اسلام اینگونه نیست که کسی به خاطر گناه کس دیگری مجازات نمی‌شود!؟
خانواده دانش‌پور مقدم زندان اوین
گفتنی است پدر و مادر این خانواده زندانی، به شدت بیمار میباشند، به طوریکه بدون کمک سایر زندانیان نمی‌توانند امورات خود را انجام دهند و دو عضو جوا‌نتر خانواده با وجود بیماریهای متعدد، امیدوار به تغییر سرنوشت خود، چشم انتظار اجرای رافت اسلامی و انصاف انسانی هستند.
شرح دستگیری، بازپرسی و روند دادگاه
روز آنلاین در گزارشی که در تاریخ ۲۹ فروردین منتشر شد، خبر از صدور حکم اعدام برای اعضای خانواده دانش‌پور مقدم داد. بنا بر این گزارش مطهره (سیمین)  بهرامی حقیقی به اتفاق  همسرش، محسن دانش پور مقدم و پسرش، احمد دانش پور مقدم، در روز عاشورا و به همراه یکی از اقوام خود، به نام ریحانه حاج ابراهیم، بازداشت شدند. هادی قائمی، یکی از دوستان محسن دانش پور، نیز روز عاشورا بازداشت و او نیز به اتهام محاربه، به اعدام محکوم شد.
سایت رهانا در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ گزارش داد که به گفته دادستان تهران آقای جعفری دولت آبادی، احکام اعدام محسن و احمد دانشپور (پدر و پسر) تایید شده و آنها درخواست عفو ارائه داده‌اند. حکم اعدام ۳ نفر دیگر (مطهره بهرامی حقیقی، ریحانه حاج ابراهیم، هادی قائمی) به حبس کاهش یافته است.
در مصاحبه ای که در تاریخ ۱۲ ارديبهشت ۱۳۸۹ در روزآنلاین منتشر شد، میثم دانش پور مقدم، پسر مطهره بهرامی و محسن دانش پور مقدم گفت: «حکم دادگاه تجدید نظر برای پدر و برادرم صادر شده، اما این حکم نه به ما و نه به پدر و برادرم ابلاغ نشده است.»
وی که از محتوای حکم صادره بی اطلاع بود، ادامه داد: «به ما گفتند که حکم به وکلای تسخیری ابلاغ شده و از آنها بپرسید اما ما هر چه پیگیری کردیم متاسفانه به این وکلای تسخیری دسترسی پیدا نکردیم ؛ وکلای تسخیری پدر و برادرم را به ما معرفی نمی کنند.»
میثم دانش پور مقدم با بیان اینکه پدر و برادرش هم وکلای تسخیری خود را نمی‌شناسند، توضیح  داد که «این وکلا در روز دادگاه حضور داشتند و از خانواده من فقط اسم و فامیلی آنها را پرسیده اند و غیر از این هیچ دیالوگی نبوده و خانواده من اصلا نمی‌دانند اسم وکلایشان هم چیست.»
وی می‌افزاید: «پرونده مادرم و خانم حاج ابراهیم و آقای قائمی براساس قانون جدید به دیوان عالی کشور رفته و دادگاه تجدید نظر حق صدور رای نداشته است. این در حالی است که پرونده پدر و برادرم هم می‌بایست به دیوان عالی کشور می‌رفت اما خیلی شتابزده و ظرف ده روز، دادگاه تجدید نظر حکم را صادر کرده است و اجازه نداده که این پرونده ها به دیوان عالی کشور ارجاع شود.»
به گفته وی، «دکتر محمد شریف موفق شده است وکالت مطهره بهرامی، ریحانه حاج ابراهیم و هادی قائمی را برعهده بگیرد اما علیرغم تلاش های دکتر شریف به محسن و احمد دانش پور مقدم اجازه نداده اند وکالت‌نامه دکتر شریف را امضا کنند.»
روزآنلاین در همان گزارش می‌نویسد که بر اساس رای وحدت رویه‌ای که از سوی دیوان عالی کشور صادر و به تمام شعب تجدید نظر ابلاغ شده، هیچ یک از شعب دادگاه‌های تجدید نظر صلاحیت رسیدگی به پرونده‌هایی که اتهام محاربه در آنها مطرح است را ندارند و پرونده باید در دیوان عالی کشور مورد بررسی قرار گیرد.
دویچه وله نیز گزارش کرد که به گفته یکی از زندانیان، که محسن دانش‌پور(پدر احمد) را می‌شناسد، آقای دانش‌پور روز عاشورا با همسرش، ترک موتور به يک سوپر مارکت رفته و بعد از خريد به منزلش در خيابان جمهوری حوالی انقلاب بر گشته است وهيچکدام آن روز، تظاهرات نرفته‌اند و از نظر جسمی توان آن را ندارند.
محسن دانش پور به این زندانی گفته است: «در منزل بوديم که ماموران آمدند. من بارها به پسرم (احمد) گفته بودم که وقتی ماهواره می‌بينی هر شبکه‌ای که نگاه می‌کنی بعد از اتمام به شبکه اصلی برگردان اما او گوش نمی‌کرد تا اينکه آن شب آنها امدند و بعد از روشن کردن ماهواره شبکه مجاهد آمد و دردسر شروع شد.»
زندگی نامه
محسن دانش پور مقدم ۶۷ ساله است و دارای سه فرزند پسر است. همسر وی مطهره (سیمین)  بهرامی حقیقی و نام دو پسرش احمد و میثم است و یک پسرش در عراق است.
به گزارش روزآنلاین هادی قائمی (که همزمان با این خانواده بازداشت شد) از دوستان نزدیک این خانواده و ۶۲ سال سن دارد. او که شغل آزاد دارد، از افراد شناخته شده بازار تهران است.
میثم دانش پور مقدم به روز آنلاین می گوید: «آقای قائمی خیلی به پدرم نزدیک بود او در دهه شصت و در زندان با پدرم آشنا شده بود اما او و پدرم بعد از آزادی از زندان هیچ گونه فعالیتی نداشتند و چون پدرم نمی‌تواند راه برود ایشان همیشه پدرم را به محل کارشان می‌رساندند و رابطه آنها از رابطه دو برادر هم نزدیک‌تر بود. روز عاشورا که آنها را بازداشت کردند به دلیل سفر مادرم به عراق و دیدار او با برادرم، اتهام ارتباط با منافقان را زدند در حالیکه جز برادرم که در عراق است هیچ یک از اعضای خانواده ما هیچ ارتباطی با این سازمان نداشته و هیچ گونه فعالیت سیاسی نیز نداشته اند.»
اطلاعات بیشتر در خصوص این پرونده
روزآنلاین می نویسد: «جمهوری اسلامی ازآغاز اعتراضات مردمی در صدد برآمد با نادیده گرفتن اعتراضات وسیع مردم، تجمعات را به وابستگان سازمان مجاهدین خلق خلاصه کند. در همین راستا دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی با بازداشت بستگان و خانواده های برخی از هواداران یا اعضای سازمان مجاهدین خلق و همچنین برخی از زندانیان سیاسی دهه 60 که در آن دهه  محکومیت خود را گذرانده و بعد از آزادی هیچ فعالیت سیاسی نداشته اند تلاش در القای این مساله میکند که  تجمعات مردمی، آشوب هایی بوده که از سوی سازمان مجاهدین خلق ایجاد شده است.»
به گزارش کمیته بین‌المللی حقوق بشر در ایران، منبع موثقی که به دلایل امنیتی نخواست نامش فاش شود از ضرب و شتم شدید احمد دانش پور مقدم در مقابل پدرش خبر داد و گفت: «پیش از آن که آقای دانش پور به سلول … منتقل شوند در جایی بودند که به گفته خودش پسرش را جلوی ایشان به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده بودند به شکلی که تحمل دیدن این صحنه را نداشته است. اما خود او را کتک نزده بودند.»
بر اساس اطلاعات این منبع آگاه تا دو هفته پیش، محسن دانش پور مقدم به مدت ۶۵ روز از پسر و همسرش کاملا بی خبر بوده است و تا شب عید با پسر و همسر و یا وکیل تسخیری خود دیداری نداشته است. او به نقل از آقای دانش پور گفت که نه خودش و نه پسرش احمد، عضو سازمان مجاهدین نیستند و ادامه داد: «محسن می‌گفت که اصلا هوادار مجاهدین نیست و قبلا در دهه ۶۰ توبه کرده بود و۳ سال زندان بوده است. به اعتقاد او به احتمال زیاد انتقام پسرش را از آن ها خواهند گرفت چون یکی از پسرانش در اشرف بوده است. ایشان در دهه ۶۰ در زندان لاجوردی بودند و از خاطرات آن زمان تعریف می کرد که در مدت سه سال کارهای بنایی برای ساخت سلول در اوین انجام می داد و پس از توبه آزاد شده بود.»
این منبع موثق، در ادامه با تاکید بر این که اعضای خانواده دانش‌پور مقدم از دسترسی به وکیل تسخیری محروم بوده و امکان دسترسی به وکیل تعیینی را نیز نداشته‌اند ادامه داد: «به دلیل آن که حدس می‌زدم برای این خانواده چه خوابی دیده باشند کنجکاو بودم که بدانم با آنها که یک پسرشان مجاهد است چه رفتاری خواهند داشت. اطلاع موثق دارم که تا شب عید این خانواده با هیچ وکیلی دیدار نداشته اند. آقا دانش پور که حدود ۷۰ سال سن دارد وکیل نداشت و پول وکیل گرفتن و حتا سواد اولیه حقوقی برای درخواست وکیل هم نداشت. یادم می آید که وقتی یک برگه آوردند درب سلول که امضا کند بدون خواندن امضا کرد و گفت که من نه عینک دارم که بتوانم چیزی را بخوانم و نه سواد زیادی دارم. من متوجه شدم که برگه مربوط به وکیل تسخیری بود و ایشان حتا اسم وکیل تسخیری خود را 

50 کارگر غرب استیل در بازگشت از تعطیلات تابستانی

تعدیل ۵۰ کارگر غرب استیل در بازگشت از تعطیلات تابستانی

خبرگزاری هرانا - یک فعال کارگری در سمنان از تعدیل ۵۰ کارگر قرار دادی کارخانه غرب استیل پس از بازگشت از تعطیلات تابستانی خبر داد.
«حبیب الله محقق» در این باره به ایلنا گفت: کارگران کارخانه غرب استیل که از ۱۵ مرداد ماه به تعطیلات تابستانی رفته بودند، امروز در هنگام بازگشت به کارخانه متوجه شدند از ورود ۵۰ کارگر قراردادی به کارخانه جلوگیری شده است.
دبیر خانه کارگر سمنان دلیل تعدیل ۵۰ نفر از مجموع ۵۰۰ کارگر این کارخانه را کاهش سفارشات خودروسازان به این کارخانه و به تبع، کاهش تولید عنوان کرد و گفت: خودروسازان داخلی به سبب ارزان بودن اجناس چینی سفارشات خود را از این کشور‌ها وارد می‌کنند و این در حالیست که انبارهای کارخانه غرب استیل از محصولات با کیفیت تولید داخل انباشته است.
این فعال كارگری سابقه کار کارگران تعدیل شده را ۷ تا ۱۰ سال عنوان کرد و درباره سرنوشت ۴۵۰ کارگر باقی مانده غرب استیل گفت: ۵۰ کارگر غرب استیل با پایان قرارداد کاریشان تعدیل شدند و با توجه به اینکه هنوز از زمان قرارداد سایر کارگران باقی مانده است، ۴۵۰ کارگر باسابقه این کارخانه نیز نگرانند که با پایان مدت قرارداد، کارفرما قصد تمدید قرارداد آنان را نداشته باشد و بیکار شوند.
دبیر خانه کارگر سمنان با بیان اینکه مسئولان این کارخانه به دلیل کمبود نقدینگی از پرداخت چندماه حقوق کارگران در سال گذشته و همچنین سال جاری ناتوان بوده‌اند، اظهار داشت: طی یکسال گذشته کلیه مزایای حقوقی این کارگران اعم از اضافه کاری و سایر مزایا‌ به طور کل قطع شد و کارفرما سعی کرد از این طریق کمبود منابع مالی خود را جبران کند.
محقق همچنین در خاتمه سخنان خود گفت: در حال حاضر حقوق کارگران این کارخانه پرداخت شده و هیچ گونه مطالباتی در این خصوص باقی نمانده است.
گفتنی است، کارخانه غرب استیل از سال ۱۳۶۱ با تولید ظروف استیل فعالیت خود را آغاز کرد و از سال ۱۳۷۵ با پیوستن به جرگه تولیدکنندگان قطعات بدنه خودرو از جمله پژو پارس، ۴۰۵، ROA و L۹۰، در کنار گروه صنعتی ایران خودرو، ساپکو، رنوپارس، پارس خودرو، سایپا، سازه گستر و زامیاد فعالیت می‌کند.

نامه 47 زندانی سیاسی عقیدتی زندان رجایی شهر پیرو قتل یک شهروند بهایی

هرانا؛ نامه ۴۷ زندانی سیاسی عقیدتی زندان رجایی شهر پیرو قتل یک شهروند بهایی

خبرگزاری هرانا – ۴۷ تن از زندانیان سیاسی و عقیدتی زندان اوین با انتشار نامه‌ای نسبت به قتل یک شهروند بهایی در بندرعباس اعلام نگرانی کردند.
در بخشی از این بیانیه آمده است: «ما امضا کنندگان ذیل خواستار آنیم که حقوق کلیه شهروندان این کشور با هر عقاید متفاوت آن‌ها در همه حال محفوظ ماند و همهٔ ایرانیان بدون هرگونه تبعیض ناشی‌ از عقیده در حمایت یکسان قانون قرار گیرند.»
متن کامل این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:
به نامه آنکه بیم از اوست و امید از او
باخبر شدیم که آقای عطا الله رضوانی یکی‌ از هموطنان بهایی دارای همسر و دو فرزند در بندرعباس ربوده و سپس با شلیک گلوله به ناحیه سر به قتل رسیده‌اند. این عمل شنیع قلب هر انسانی‌ را مشحوم از تأسف و تاثر می‌نماید. ما تعدادی از زندانیا‌ن سیاسی، عقیدتی‌ زندان رجایی شهر با توجه به سابقه تهدیدات مکرّر متوفی و بازداشت‌ها و احضار‌های گسترده اعضای اینجانب و همچنین با عنایت به تشابه و تکرار چنین فجایعی در مواردی دیگر طی‌ سالیان اخیر که منجرب به قتل یا آسیب جدی نسبت به تمامیت جسمانی‌ برخی‌ شهروندان بهائی شده است، ضمن محکوم کردن این عمل، خواستار تحقیقات هرچه سریع‌تر و محاکمهٔ آمرین و عاملین این واقعه در دادگاه‌های صالحه هستیم.
چنین واقعهٔ هولناکی باعث ایجاد فضای عدم امنیت در بین شهروندان دگراندیش و بلاخص اعضای جامعه بهاییان ایران شده است که رسیدگی سریع و عادلانه به این موضوع ضامن حق اولیه امنیت و آسایش آحاد مردم ایران خواهد بود.
بر اساس موازین حقوق بشر و اصول مصوبه در باب حقوق ملت در قانون اساسی‌، همه مردم از حقوق مساوی برخوردارند و بنابرین بدیهیست که امنیت جانی، مالی‌ و اجتماعی فرد فرد شهروندان ایرانی بر عهده مسئولین امور است.
اصول ۱۹ و ۲۰ قانون اساسی‌ تصریح می‌نماید (مردم ایران از هر قوم و قبیله‌ای که باشند) از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ،‌نژاد، زبان و مانند این‌ها سبب امتیاز نخواهد بود، و «همچنین همهٔ افراد ملت اعم از زن و مرد در حمایت قانون قرار دارند...» با توجه به اصول ذکر شده، ما امضا کنندگان ذیل خواستار آنیم که حقوق کلیه شهروندان این کشور با هر عقاید متفاوت آن‌ها در همه حال محفوظ ماند و همهٔ ایرانیان بدون هرگونه تبعیض ناشی‌ از عقیده در حمایت یکسان قانون قرار گیرند.
۱-محمد سیف‌زاده ۲-کیوان صمیمی‌ ۳-جمال‌الدین خانجانی ۴-بهروز عزیزی توکلی ۵-حمید معتمدی مهر ۶-سعید رضایی ۷-عفیف نعیمی ۸-وحید تیزفهم ۹-جعفر اقدامی ۱۰-رسول بداغی ۱۱-فرهاد صدقی ۱۲-کامران مرتضائی ۱۳-محمود بادوام ۱۴-رامین زیبائی ۱۵-مصطفی نیلی ۱۶-شاهرخ زمانی‌ ۱۷-کامران رحیمیان ۱۸-کیوان رحیمیان ۱۹-سعید ماسولی ۲۰-محمد علی‌ منصوری ۲۱-شاهین نگاری ۲۲-شاهرخ طائف ۲۳-ریز الله سبحانی ۲۴-عزیز الله سمندری ۲۵-نوید خانجانی ۲۶-امان الله مستقیم ۲۷-آیات مهر علی‌ بیگلو ۲۸-محمود فضلی ۲۹-شهرام رادمهر ۳۰-لطیف حسنی ۳۱-بهبود قلیزاده ۳۲-پیام مرکزی ۳۳-فرهاد سهندبژ ۳۴-کورش زیاری ۳۵-لقمان مرادی ۳۶-زانیار مرادی ۳۷-دیدار رئوفی ۳۸-فره‌مند ثنایی ۳۹-پیمان کشفی ۴۰-کمال کشانی ۴۱-فواد سهندبژ ۴۲-سیامک صدری ۴۳-فواد خانجانی ۴۴-افشین هیرفیان ۴۵-شهرام چینیان ۴۶-ایوان شهیدی ۴۷-علیرضا فهمانی

گزارش کاملی از اخرین وضعیت دکتر امید کوکبی در زندان اوین

هرانا؛ گزارش کاملی از آخرین وضعیت دکتر امید کوکبی در زندان اوین

خبرگزاری هرانا - امید کوکبی فوق دکترای فیزیک اتمی گرایش لیزر پلاسما دانشگاه تگزاس (آستین) آمریکا مدت بیش از ۳۰ماه است که به دلیل عدم همکاری در پروژه هسته‌ای ایران با پرونده سازی از سوی نهادهای امنیتی در بند ۳۵۰زندان اوین به سر می‌برد.

امید کوکبی متولد ۱۳۶۱در گنبد کاووس و اهل تسنن است. وی در سال ۱۳۸۴با مدارک لیسانس پیوسته فیزیک و مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف فارغ التحصیل شد و با بورسیه تحصیلی مرکز تحقیقات فتونیک اروپا در بارسلون اسپانیا مدارک فوق لیسانس و دکترای خود را در سال ۲۰۱۰کسب کرد. او همچنین مدتی در دانشگاه تگزاس به تدریس مشغول بوده و در این دانشگاه در حال گذراندن دورهٔ فوق دکترا در رشته فیزیک اتمی گرایش لیزر پلاسما بود.

امید کوکبی ۷مقاله در ژورنالهای مهم فیزیک دنیا از جمله optics express و optics lettersو ۲۵مقاله در کنفرانس‌های تراز اول فیزیک جهان را در کارنامهٔ علمی خویش دارد. وی در تاریخ ۱۰بهمن ماه ۱۳۸۹به هنگام بازگشت به آمریکا در فرودگاه امام خمینی از سوی مامورین وزارت اطلاعات به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی بازداشت و به بند ۲۰۹زندان اوین منتقل شد.

پس از بازداشت مدت ۳۶روز را در سلول انفرادی به سر برد و پس از ۲۴روز امکان تماس تلفنی با خانواده و اطلاع رسانی نسبت به وضعیت خود را پیدا کرد.

بنابر اطلاعات رسیده طی دوران بازجویی و پس از عدم موافقت امید کوکبی برای همکاری در پروژه‌های اتمی، فشار‌ها و تهدید‌های بسیاری از سوی بازجو‌ها به منظور کسب اعتراف‌های غیر واقعی صورت گرفته است که در یک مورد، وضعیت وخیم و امکان فوت پدر وی را به ایشان اطلاع داده‌اند.

عدم تمایل به همکاری در پروژه‌های اتمی از سوی دکتر امید کوکبی مسبوق به سابقه می‌باشد به گونه‌ای که نخستین بار در بهمن ماه ۱۳۸۴برای همکاری در پروژه نظامی اتمی و آخرین بار صبح روز بازداشت در دفتر معاونت سازمان انژی اتمی صورت گرفته بود که با مخالفت وی روبرو شده بودند.

در ‌‌نهایت در بهمن ماه سال ۱۳۹۰طی دو جلسه در شعبه ۱۵دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی صلواتی، امید کوکبی از اتهامات اجتماع و تبانی، جاسوسی و کسب مال نامشروع) مبلغ دریافتی از محل بورس دانشگاهی (تبریه و به اتهام ارتباط با دولت متخاصم آمریکا به ده سال حبس تعزیری محکوم شد.

این در حالی است که وی در دادگاه صراحتا اعلام کرده بود تمامی اعتراف‌ها طی دوران بازجویی تحت فشارهای روحی و روانی بازجویان گرفته شده است. پس از صدور حکم و طی دوران سپری شدن حبس در بند ۳۵۰بار‌ها از سوی مقامات امنیتی به صورت مستقیم به ایشان و یا از طریق دوستان پیگیر در خارج از زندان پیغام داده شده که در صورت همکاری در پروژه‌های اتمی بلافاصله حکم صادره نقض و آزاد خواهد شد.

امید کوکبی علیرغم ابتلا به بیماری‌های گوارشی، سنگ کلیه و فک و لثه که در اثر عدم رسیدگی مسولان زندان شدت یافته‌اند، در بند ۳۵۰اقدام به برگزاری کلاسهای آموزشی زبانهای انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی و فیزیک برای همبندیان خود کرده است.

ایشان همچنین طی این مدت دو کتاب را ترجمه و به نوشتن مقاله‌ای در موضوع فیزیک اقدام کرده است که از سوی کنفرانس سالانه فیزیک ایران قبول شده است. امید کوکبی پس از ۳۰ماه حبس از مرخصی محروم مانده و طی این مدت تنها ۴مرتبه امکان ملاقات حضوری با خانواده خود را که ساکن گنبد کاووس هستند پیدا کرده و نیز به مانند تمامی زندانیان بند ۳۵۰از امکان تماس تلفنی محروم شده است.

این در شرایطی است که مسولان زندان اوین به تازگی محدودیت‌هایی برای ارسال مقالات فیزیک از سوی خانواده برای ایشان وضع کرده‌اند.

چهار هزار کارگر ساختمانی در بروجرد به جمعیت بیکاران می پیوندند

چهار هزار کارگر ساختمانی در بروجرد به جمعیت بیکاران می‌پیوندند‎

خبرگزاری هرانا - دبیر خانه کارگر بروجرد از بیکاری بیش از ۴ هزار کارگر ساختمانی از ابتدای مهر ماه سال جاری به دلیل اتمام پروژه‌های مسکن مهر خبر داد.
«محمد گودرزی» در این باره به ایلنا گفت: بیش از ۴ هزار کارگر ساختمانی در بخش‌های مختلف مسکن مهر از جمله پروژهای ۶ هزار و ۵۰۰ واحدی شهرک مهرگان در شمال شهر بروجرد مشغول به کارند که تمامی این کارگران با تحویل واحد‌ها در اوایل مهرماه سال جاری، بیکار می‌شوند.
او با بیان اینکه در حال حاضر مسکن یکی از مهم‌ترین بخش‌ها در تولید شغل است، افزود: این کارگران که با وجود اشتغال از حداقلهای معیشتی برخوردارند، با اتمام پروژه‌های مسکن مهر دچار مشکلات بیشتری خواهند شد.
به گفته این فعال کارگری، از مجموع کارگران شاغل در ساخت مسکن مهر بروجرد، فقط ۲۰ درصد از کارگران از خدمات بیمه‌ای تامین اجتماعی بهره‌مند شده‌اند و این در حالیست که این کارگران علاوه بر محرومیت از خدمات درمانی، از خدمات مستمری بیمه بیکاری نیز نمی‌توانند استفاده کنند.
این فعال کارگری در ادامه با اشاره به جمعیت ۳۰ هزار نفری بیکاران جویای کار در شهرستان بروجرد گفت: در صورتی که ساخت پروژه‌های مسکن مهر ادامه پیدا نکند این تعداد کارگر به جمع بیکاران این شهرستان افزوده می‌شوند.
دبیر خانه کارگر بروجرد در بخش دیگری از سخنان خود در خصوص وعده‌های اشتغال زایی دولتهای نهم و دهم، گفت: تصور جامعه کارگری این شهرستان در زمان قدرت گرفتن احمدی‌نژاد، با توجه به شعارهای ارائه شده این بود که شاهد بهبود امنیت شغلی کارگران شاغل و ایجاد فرصت‌های شغلی جدید برای کارگران بیکار باشیم اما آنچه در این هشت سال شاهد بودیم نابودی امنیت شغلی و بیکاری کارگران به تبع تعطیلی کارخانه‌ها و اوج‌گیری مشکلات اقتصادی است.

چهار هزار کارگر ساختمانی در بروجرد به جمعیت بیکاران می پیوندند

چهار هزار کارگر ساختمانی در بروجرد به جمعیت بیکاران می‌پیوندند‎

خبرگزاری هرانا - دبیر خانه کارگر بروجرد از بیکاری بیش از ۴ هزار کارگر ساختمانی از ابتدای مهر ماه سال جاری به دلیل اتمام پروژه‌های مسکن مهر خبر داد.
«محمد گودرزی» در این باره به ایلنا گفت: بیش از ۴ هزار کارگر ساختمانی در بخش‌های مختلف مسکن مهر از جمله پروژهای ۶ هزار و ۵۰۰ واحدی شهرک مهرگان در شمال شهر بروجرد مشغول به کارند که تمامی این کارگران با تحویل واحد‌ها در اوایل مهرماه سال جاری، بیکار می‌شوند.
او با بیان اینکه در حال حاضر مسکن یکی از مهم‌ترین بخش‌ها در تولید شغل است، افزود: این کارگران که با وجود اشتغال از حداقلهای معیشتی برخوردارند، با اتمام پروژه‌های مسکن مهر دچار مشکلات بیشتری خواهند شد.
به گفته این فعال کارگری، از مجموع کارگران شاغل در ساخت مسکن مهر بروجرد، فقط ۲۰ درصد از کارگران از خدمات بیمه‌ای تامین اجتماعی بهره‌مند شده‌اند و این در حالیست که این کارگران علاوه بر محرومیت از خدمات درمانی، از خدمات مستمری بیمه بیکاری نیز نمی‌توانند استفاده کنند.
این فعال کارگری در ادامه با اشاره به جمعیت ۳۰ هزار نفری بیکاران جویای کار در شهرستان بروجرد گفت: در صورتی که ساخت پروژه‌های مسکن مهر ادامه پیدا نکند این تعداد کارگر به جمع بیکاران این شهرستان افزوده می‌شوند.
دبیر خانه کارگر بروجرد در بخش دیگری از سخنان خود در خصوص وعده‌های اشتغال زایی دولتهای نهم و دهم، گفت: تصور جامعه کارگری این شهرستان در زمان قدرت گرفتن احمدی‌نژاد، با توجه به شعارهای ارائه شده این بود که شاهد بهبود امنیت شغلی کارگران شاغل و ایجاد فرصت‌های شغلی جدید برای کارگران بیکار باشیم اما آنچه در این هشت سال شاهد بودیم نابودی امنیت شغلی و بیکاری کارگران به تبع تعطیلی کارخانه‌ها و اوج‌گیری مشکلات اقتصادی است.

۱۳۹۲ شهریور ۸, جمعه

بازداشت 30 تن از شهروندان در جریان برگزاری کنسرت سالار عقیلی

هرانا؛بازداشت ۳۰ تن از شهروندان در جریان برگزاری کنسرت سالار عقیلی

خبرگزاری هرانا – روز گذشته کنسرت سالار عقیلی در برج میلاد تهران با ممانعت ورود جمعی از شرکت کنندگان به بهانه بدحجابی و بازداشت ایشان همراه بود.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در جریان برگزاری این کنسرت جمعی از شهروندان تهرانی پیش از ورود به سالن به دلیل آنچه بدحجابی از سوی نیروی انتظامی خوانده شد؛ ممانعت به عمل آورده و نزدیک به ۳۰ تن بازداشت شدند.
یکی از شاهدان عینی به گزارشگر هرانا گفت: «شامگاه پنج شنبه ۷ شهریور برای مشاهده کنسرت سالار عقیلی به برج میلاد تهران رفته بودم که نیروی انتظامی در نزدیکی درب و حتی محوطه سالن به ایجاد پست ایست وبازرسی کرده بود این نیرو‌ها ابتدا مانع از ورود تعداد زیادی از زنان و دختران به سالن کنسرت به بهانه بدحجابی شدند و پس از انکه قصد بازداشت یک زن را که به همراه همسرش آمده بود؛ داشتند به دلیل مقاومت این زن در مقابل نیروهای انتظامی مردم حاضر در محل اقدام به هو کردن ماموران کردند، اما این نیرو‌ها در مقابل به سمت مردم حمله کرده و بیش از ۳۰ نفر از زنان ومردان را دستگیر کرده وبا خود بردند.»
سالار عقیلی که گفته می‌شود همسرش نیز در بین بازداشت شدگان نیروی انتظامی بوده است در واکنش به بازداشت‌های صورت گرفته در بخش دوم کنسرت خود به شدت نسبت به وضعیت پیش آمده اعتراض کرد.
یک شاهد عینی به هرانا گفت: «پس از سخنان سالار عقیلی مردم حاضر نزدیک به ۱۰ دقیقه به تشویق این خواننده دست زدند و اقدام به سر دادن شعارهایی کردند.»
در پایان کنسرت مردم در حال خروج از سالن در حالی که پای خود را به زمین می‌کوبیدند وکف می‌زدند شعار می‌دادند:
طالبان حیا کن مملکتو‌‌ رها کن / دولت امید نکن نا‌امید! /ایرانی بیداره از طالبان بیزاره / نیروی انتظامی خجالت خجالت
گفتنی است: افراد دستگیر شده به مقر ناجا در خیابان وزرا و کلانتری تجریش منتقل شده‌اند.

مطالب مرتبط

حامیان مادران پارک لاله در استکهلم در حمایت از زندانیان سیاسی در ایران و محکوم کردن اعدام ها ی گسترده در ایران 31 اگوست تجمع دوباره در استکهلم به امید دیدار شما ایرانیان عزیز




نه به اعدام


اسو شیتد پری_ ایران به نیمی از درامد حاصل از فروش نفت خود دسترسی ندارد


آسوشیتدپرس:"ایران به نیمی از درآمد حاصل از فروش نفت خود دسترسی ندارد'

اسوشیتدپرس گزارش داده که ایران هر ماهه به یک و نیم میلیارد دلار درآمد نفتی اش دسترسی ندارد
خبرگزاری اسوشیتدپرس گزارش داده که بر اساس آخرین محاسبات دولت آمریکا، به دلیل تحریم‌ها هر ماه نزدیک به نیمی از درآمد حاصل از فروش نفت خام ایران در حساب‌هایی در خارج از ایران جمع شده و این کشور به این پول‌ها دسترسی ندارد.
در این گزارش که به نقل از یک مقام بلندپایه دولت ایالات متحده روز جمعه ۳۰ اوت، ۸ شهریور منتشر شده، آمده که این محاسبه نشان می‌دهد که تحریم‌های سنگینی که دولت آمریکا از کلیک ماه فوریهعلیه ایران وضع کرده، به شدت به اقتصاد این کشور صدمه زده است.
بر اساس این گزارش، محاسبه دولت آمریکا حاکی از این است که در نیمه نخست سال جاری میلادی، دولت ایران به دلیل محدودیت‌ها مجبور شده است هر ماه حدود یک و نیم میلیارد دلار درآمد حاصل از فروش نفت خام خود را در حساب‌هایی خارج از این کشور جمع کند.
این در حالی است که کل درآمد ماهانه ایران از نفت سه میلیارد و چهارصد میلیون دلار تخمین زده شده است.
این به این معناست که تحریم‌های بین المللی باعث شده که ایران به ۴۴ درصد از درآمد حاصل از فروش نفت دسترسی نداشته باشد و نتواند آن را خرج کند یا به داخل ایران منتقل کند.
اسوشیتدپرس گفته است به دلیل "حساسیت این مساله" نمی تواند نام این مقام آمریکایی را فاش کند.
فوریه گذشته، (بهمن ماه ۱۳۹۱) آمریکا در تلاش برای افزایش فشار علیه برنامه هسته ای ایران، به تشدید تحریم‌های یکجانبه علیه این کشور دست زد.
هدف این تحریم‌ها قطع دسترسی ایران به شبکه مالی بین المللی از طریق تحریم بانک مرکزی، و نیز وادار کردن خریداران عمده نفت ایران به کاهش واردات از جمهوری اسلامی بوده است.
اسوشیتدپرس همچنین به نقل از گاربیس ایرادیان، معاون بخش آفریقا و خاورمیانه "موسسه بین‌‌المللی مالی" (IIF) که یک سازمان تحقیقاتی در زمینه اقتصاد است نوشته که با وجود موج پیاپی تحریم‌ها، ایران همچنان از مازاد تجاری برخوردار است اما مازاد تجاری این کشور از سال ۲۰۱۱ تا کنون به طور مرتب کاهش یافته است.
به گفته این کارشناس بین‌المللی اقتصاد بلوکه شدن درآمدهای ایران می‌تواند به بی‌مصرف شدن مازاد تجاری این کشور منجر شود.

'ایران وارد محدوده خطر می‌شود'

آقای ایرادیان، به اسوشیتدپرس گفته است که این مساله تحول بزرگی است و اگر ایران به این پول‌ها دسترسی نداشته باشند این یک دردسر دیگری خواهد بود و اگر وضع ادامه داشته باشد، "آنها فشار بیشتری حس خواهند کرد."
به گفته آقای ایرادیان مازاد تجاری ایران از ۷۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۱ به ۴۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۲ کاهش یافته و موسسه بین المللی مالی، پیش‌بینی کرده که این میزان امسال به ۳۸ میلیارد دلار کاهش پیدا کند و "چنانچه ماهانه یک و نیم میلیارد دلار در بانک‌های خارج از ایران جمع شود، این یعنی ۱۵ میلیارد دلار از ۳۸ میلیارد دلار، مازاد تجاری این کشور خارج از دسترسش خواهد بود."
آقای ایرادیان می‌گوید که این مساله باعث میشود که مازاد تجاری ایران به صفر نزدیک شود و این یعنی "آنها به محدوده خطر وارد می‌شوند."
کلیک اوایل ماه جاری میلادینیز مجلس نمایندگان آمریکا به منظور وادار کردن دولت جمهوری اسلامی به بازنگری سیاست هسته‌ای خود، طرح تشدید تحریم‌ها علیه ایران را تصویب کرد.
براساس این طرح، آمریکا خریداران نفت ایران وادار می کند تا طی یک سال آینده از مجموع واردات نفت خود روزانه یک میلیون بشکه بکاهند.
پیشتر، کشورهای چین، هند، ژاپن و کره جنوبی، که واردکنندگان عمده نفت خام از ایران هستند، خرید نفت خود از ایران را کاهش دادند.
اقدام این چهار کشور، که بخش عمده نفت صادراتی ایران را خریداری می‌کنند، ناشی از تحریم‌هایی است که ایالات متحده و کشورهای اروپایی علیه برنامه‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی به اجرا گذاشته‌اند.
کشورهای غربی گفته اند که جمهوری اسلامی در صدد تولید تسلیحات اتمی در پوشش برنامه های صلح آمیز هسته‌ای است اما مقامات جمهوری اسلامی بر غیرنظامی بودن فعالیت‌های هسته‌ای خود تاکید داشته‌اند.

رهائی زن در ایران

كیوان جاوید: چپ، راست، رهائی زن

keivan-javid
برای ورود به بحث و خیلی کلی. مسئله اصلی بر سر رهائی زن باز هم مثل همیشه وجود جمهوری اسلامی در ایران است. حکومتی که زندگی و ادی و خوشبختی یک جمعیت هفتاد و چند میلیونی را عملا به گروگان گرفته است. کل جامعه ما در یک نبرد دائمی با این شرایط بسر می برد. نبردی گاه چنان آشکار که همه سران حکومت ه آن اعتراف دارند. همچنین نبرد های به ظاهر پنهان که اگر ریگی به کشف داشته باشند ی توانند انکارش کنند و نادیده اش بگیرند. از جمله یک جنبش به ظاهر کم اهمیت و پنهان، بارزه زنان علیه آپارتاید جنسی در ایران را می تواند بعنوان نمونه ذکر کرد.
رهائی زن در ایران فقط در گرو مبارزه قاطع همه جانبه و سازمان یافته با حکومت نیست، که این مبارزه با حکومت مهم ترین و حیاتی رین مبارزه برای رهائی نیمی از جامعه علیه بربریت حاکم است. رهائی زن در ایران دشمنان یادی دارد و برای اینکه زن آزاد شود باید تماما از قید همه سنن دست پاگیر مذهبی و رافی و مرد سالار خلاص شود. اینجا است که پای طبقات و احزاب گوناگون با اهداف استراتژیکی تفاوت و متضاد به میان کشیده می شود.
رهائی زن صرفا امری حقوقی نیست. در هیچ کجای هان و همچنین در کشور هائی که امروز آزاد ترین نقاط جهان برای زنان است نیز رهائی ن از قید مذهب و مردسالاری امری صرفا حقوقی نبوده است. به مبارزه زنان برای رهائی در همین اروپای ربی که نگاه کنیم راه دوری نباید رفت. تا پیش از دهه هفتاد میلادی زن در اروپای غربی ر موقعیت بسیار فرودستی قرار داشت و یک مبارزه خلاف جریان و علیه طبقات حاکم بورژوا لازم بود که زنان گام های بلندی بسوی برابری حقوقی با مردان بردارند. همیشه و هم اکنون نیز این جدال بین سنت های عقب مانده و ارتجاعی از یک سو و حق برابر زیستن از سوی دیگر رو در روی هم قرار دارد و در حال نبرد با هم اند. موضوع جنگ طبقاتی است. رهائی زن به این معنا فقط امر زنان نیست و بخش مهمی از نبرد طبقاتی علیه سیستم سرمایه داری است.
وقتی به ابعاد عظیم فرودستی زن در همه جای دنیا نگاه می کنیم، فورا آن روی سکه این بی حقوقی جلوی چشم ما قرار می گیرد. چرا در حالی که علم و تکنولوژی به دور افتاده ترین نقاط دنیا راه پیدا کرده است، زنان در بخش اعظم جهان حتی از نظر حقوقی با مردان برابر نیستند؟ چرا وقتی همه عالم و آدم میدانند زنان حق دارند از یک زندگی شاد و بدون تبعیض برخوردار باشند، تمام دولت های موجود جهان در مقابل رژیم هائی که حقوق اولیه زنان را پایمال می کنند سکوت می کنند. چرا همگی تلاش دارند طالبان را شریک قدرت در افعانستان کنند؟ نسبیت فرهنگی از اختراعات همین متفکرین نظام سرمایه داری است تا هر جنایتی علیه زنان را با فرمول اینکه فرهنگ خودشان است و باید به آن احترام گذاشت نادیده بگیرند. کسانی که یک صدم این نابرابری را در زندگی خود تحمل نمی کنند وقتی پای زندگی زنان پیش کشیده می شود با هزار اما و اگر از به رسمیت شناختن حق برابر زیستن بین زنان و مردان طفره می روند.
در پایان این بحث. زن آزاد و برابر و مرفه برای سرمایه داری به صرفه نیست. مسئله فقط بر سر فقر فرهنگی جماعت آخوند نیست. نه در ایران زمان حکومت پهلوی زن آزاد بود، نه جریانات دست راستی سلطنت طلب می توانند چنین ادعادی در آینده داشته باشند. زن نهایتا در استراتژی این جریانات همه نوع حقی دارد مگر اینکه فرهنگ و باور موجود در جامعه و خانواده و کشور را زیر سئوال نبرد. این یعنی بی حقی مطلق برای زنان. منفعت زن باید ورای هر منافع اقتصادی، سیاسی، ایدئولوژیکی و ملی و مذهبی قرار گیرد. هیچ بهانه ای برای در انقیاد قرار دادن زن در جامعه قابل قبول  نیست. آزادی و رهائی زن به این معنا در جامعه ای امکان پذیر است که انسانیت حرف اول و آخر را بزند نه سود و استثمار و نیروی کار ارزان. برای تحقق این امر اما فقط باید متشکل بود و حق را با مبارزه بدست آورد.*
بنقل از نشریه آزاد زن شماره ۷
http://issuu.com/fitneh/docs/260813-zan_e_azad-no.7

چه سیاستی را اموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران دنبال می کند

افسانه وحدت: چه سیاستی را آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران دنبال میکند؟

afsaneh-vahdat-13
نشریه کودکان مقدمند٬ شماره ١۰۷
جمهوری اسلامی در یک کلام سیاست تخریب آموزش و پرورش را دنبال کرده است. تخریب کودکی، تخریب جسمی و روانی کودکان‌، تخریب مکان علمی‌ و آموزشی و جایگزین کردن آن با خرافات و دروس مذهبی‌ را در بیش از ۳ دهه دنبال کرده است. نتیجه این تخریبها کودک آزاری سیستماتیکی است که زندگی‌ میلیونها کودک را به نابودی کشیده است.
آموزش و پرورش هر کشوری عامل بقاء، پیشرفت وتمدن باید باشد. میزان پیشرفت دانش و مهارتهای علمی‌ و تکنیکی‌ در جهان با سرعت زیادی رو به افزایش است. بر طبق تحقیقات یونسکو، از ۳۰ سال پیش هر پنج یا هفت سال، حجم انتشار کتابهای علمی‌ به دو برابر افزایش یافته است. پیشرفت فرد و جامعه از راه دستیابی به دانائی‌های موجود و اندوختن علم و دانش حاصل میشود و سازماندهی آن از وظایف هر دولتی است. عقب ماندن از این پیشرفت عظیم علمی‌ و فرهنگی جهل و خرافه را گسترش میدهد و جامعه را حتّی در دسترسی و حرکت در جهت آرمان‌های والای انسانی‌ باز میدارد.
جمهوری اسلامی با آموزش و پرورش چه کرد.
آموزش رایگان و همگانی و ایجاد شرایط برابر تحصیلی برای همه کودکانکشورجزء بنیادی‌ترین حقوق انسانی‌ است. این اصل هم در قانون اساسی‌ ایران موجود است. "مطابق اصل ٣۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی: دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رايگان را برای همه ملت تا پايان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصيلات عالی را تا سرحد خودكفاییکشور بطور رایگان ‌گسترش دهد"آموزش رایگان شامل كتابهای‌ درسی‌، نوشت ‌افزار، سرویس رفت و آمد، تغذیه، وسایل ورزشی وغیره است. مدرسه و کلا همه وسایل لازم برای تحصیل بایستی مجانی‌ باشد و هزینه‌ای برای خانواده در بر نداشته باشد.
بنا‌ به گزارش اداره ثبت احوال به اداره آموزش و پرورش پس از متولد شدن یک کودک او در مهد کودک و بعد در مدرسه٬ سپس در دبیرستان باید ثبت نام شود. نهاد آموزش و پرورشبدلیل رشد جمعیت کشور و بدلیل پیشرفت علم و تکنیک بطور دائم بایستی گسترش بیابد، مدرسه سازی کند، مدارس موجود را از هر نظر ارتقاء دهد و مطابق با پیشرفت علم و تکنیک در جهان پیش برود. بخصوص در مورد ایران که جمعیت کشور در ۳۰ سال گذشته از دو برابر هم بیشتر شده است. ولی مورد نظر ما حکومتی است که حتّی به قوانین اساسی‌ نیم بند و ناقص خود هیچ اهمّیتی نمیدهد و خیلی راحت از اجرای آن سر باز میزند.
بودجه نه، کسری بودجه!
بودجه‌ای که هر کشور به آموزش و پرورش اختصاص میدهد، شاخص پیشرفتگی و ثروت آن کشور بحساب می آید و بازتاب ارزشی است که یک کشور برای آموزش شهروندانش قائل است. در جمهوری اسلامی مدارس از همان سالهای اول با کسری بودجه میلیاردی مواجه بودند. کلاسهای درس دو شیفته و در بعضی‌ استانها حتّی سه‌ شیفته شدند. اگر هم بودجه‌ای برای نوسازی میگذاشتندبجای ساختن آزمایشگاه، ورزشگاه و تعمیر مدارس تخریبی به ساختن نمازخانه در مدارس اختصاص می یافت و یا به تشویق شمردن صلوات و غیره اختصاص داده میشود. طوری که به تعداد مدارس تخریبی هر ساله اضافه شد. کلاسهای درس‌ مدارس تخریبی در بعضی‌ مدارس فرو ریختند. تعدادی در تابستان فرو ریختند و خوشبختانه بدلیل تعطیلی‌ مدارس تلفاتی نداشت. ولی‌ مثلا در مبارکه اصفهان کلاس درس روی سر دانش آموزان فرو ریخت که ۴ کودک دانش آموز گشته شدند و دهها کودک‌ مجروح شدند.
با اختصاص ندادن بودجه لازم به مدارس، گرفتن شهریه به اسامی مختلف از همان سالهای حیات حکومت اسلامی رایج شد و به همین دلیل مدارس خصوصی با شهریه های کمر شکن، مثل قارچ از زمین روییدند. کلاس درس در مدارس دولتی تبدیل شد به اتاق مخروبه ای با تعدادی میز و نیمکت و یک تخته سیاه و معلمی بدون آموزشهای لازم و با حداقل دستمزد و دو شیفته. دقیقا در همین نوع مدرسه است که دانش آموزان خانواده‌های کم درآمد و فقیر میتواند فرزندانشان را ثبت نام کنند. حوادث آتش سوزی و سوختن دانش آموزان بدلیل داشتن عقب مانده ترین امکان گرمایشی که به عصر گذشته تعلق دارند هم٬ بار‌ها در کلاسهای درس در مناطق مختلف کشور اتفاق افتاده و مادران و پدرانی را که جگر گوشه خود را با مشکلات فراوان به مدرسه میفرستند را داغدار کرده است.
دولت جرات ندارد به صراحت اعلام کند که قرار نیست بودجه‌ای به آموزش و پرورش تعلق بگیرد و مردم مجبورند شهریه بپردازند، بلکه به تدریج برای جلو گیری از اعتراضات مردم، به مدرسه‌ها نامهای دیگری می دهند. هر ساله هزاران مدرسه دولتی را یا هیئت امنایی اعلام کرده اند یا تیزهوشان و از این قبیل تا هر چقدر می خواهند شهریه بگیرند. خود سران جمهوری اسلامی و "آقا زادگان" این مدارس را مدیریت می‌کنند و پولهای کلانی به جیب میزنند. از طرفی‌ دولت اعلام میکند اخذ شهریه از والدین غیر قانونی است، و از طرف دیگر مصاحبه با بعضی از کادرهای مدارس از جمله مدیران آنان در نقاط مختلف کشور دستشان را رو می کند، جواب داده اند که بودجه‌ای به آنها داده نشده است و آنها مجبورند این بودجه را از والدین طلب کنند.
سیاست در اختیار گذاشتن بودجه اندکی که در اختیار آموزش و پرورش قرار گرفته به اهداف ایدئولوزیک جمهوری اسلامی، در جهت تخریب محیط علمی‌ مدارس، آموزش و پرورش را به وضع بحران زده کنونی سوق داد. در طول شش سال، سه وزیر آموزش و پرورش تحت فشارهای سیاسی و اعتراضات مردم مجبور به برکناری شده اند.