نگاهی به آمار منتشر شده در
سایت رسمی سازمان ثبت و احوال کشور نشان میدهد که در سالجاری، آمار طلاق با رشد و آمار ازدواج با رکود چشمگیری مواجه بوده است. تا جایی که به گفته دکتر مجید ابهری، آسیبشناس اجتماعی در ایران ۸۵ درصد از زوجها در پنج سال نخست زندگی از یکدیگر جدا میشوند و ۳۵ درصد از آنان هم دارای یک تا دو فرزند هستند
بر اساس آمار
منتشر شده روزانه در سراسر کشور ۳۸۱ زوج از یکدیگر جدا میشوند که سهم تهران از این رقم ۹۰ نفر است.
برای بررسی اینکه چرا جوانان یا حاضر به ازدواج نیستند(پایین آمدن آمارازدواج) و یا اینکه بعد از ازدواج حاضر به ادامه زندگی مشترک نمیشوند(بالا رفتن آمار طلاق) ابتدا باید به بررسی شرایط اجتماعی پرداخت.
برای همین منظور به سراغ چند تن از کاربران فضای مجازی که ساکن ایران هستند رفتهایم و پای صحبتهایشان در این باره نشستهایم:
فاطمه از کاربران گوگل پلاس است، سی و دو ساله و مجرد. آرشیتکت است و در یک شرکت خصوصی کار میکند. فاطمه میگوید: «از سن حدودا بیست سالگی پای خواستگارهای گوناگون به خانهی ما باز شد، اما از آنجایی که در خانواده بازی بزرگ شدم، وقتی به پدر و مادرم گفتم میخواهم درس بخوانم تا در آینده استقلال مالی داشته باشم، پذیرفتند و دیگر اجازه ندادند کسی به خواستگاریم بیاید. در زمان دانشجویی هم که شش سال به درازا کشید طبعا از میان همکلاسیها و هم دانشگاهیها کسانی بودند که مایل به ازدواج با من باشند، اما من فقط یک هدف را برای خودم طراحی کرده بودم و آن هم اتمام درس، رفتن سرکار و داشتن استقلال مالی بود.»
فاطمه معتقد است در ایران نبود استقلال مالی در بین اکثر قریب به اتفاق زنان از یک سو و همینطور عدم حمایت قانونی از زنان در شرایط سخت زندگی زناشویی، فاجعهی خاموشی است که در آینده رخ مینماید.
او در ادامه، دلیل مجرد ماندن خودش را نیز اینگونه توضیخ میدهد: «بعد از رسیدن به هدفم دیگر بهانهای وجود نداشت که نخواهم ازدواج کنم، اما تا به این لحظه با مورد مناسبی که با شرایط و ایدهآلهای من جور باشد مواجه نشدهام.»
امیرهادی، کارشناس مسایل اقتصادی است، در خانوادهای مرفه زندگی میکند و قصد ازدواج هم دارد اما میگوید: «از ازدواج کردن هراس دارم آن هم تنها به این دلیل که با هر دختری آشنا میشوم، اولین سوالش این است که از مال دنیا و مادیات چه دارم تا بررسی کنند که چه چیزی نصیبش میشود.»
امیرهادی استثنایی هم قایل نمیشود و این موضوع را در مورد همه دخترهایی که در مسیرش قرار گرفتهاند و موضوع ازدواج مطرح شده است، صادق میداند. از او می پرسم، آیا به دختری که قرار است در آینده شریک زندگی تو شود حق نمیدهی که بداند در چه چیزهایی سهیم است؟
اومیگوید: «اول اینکه قرار نیست هر فردی با من ازدواج کرد از راه نرسیده صاحب چیزهایی شود که من دارم، من به عنوان مرد باید وسایل و امکانات رفاهی همسرم را تامین کنم که میکنم. یادم هست جایی به خواستگاری رفته بودیم و تقریبا به توافق هم رسیده بودیم، اما زمانی که مادر دختر گفت علاوه بر مهریه باید سه دانگ از خانهات را به نام دختر من کنی، من زیر بار نرفتم و مراسم را بهم زدم.»
در خصوص دلایل طلاق و بیثباتی ازدواج در ایران یک آسیب شناس مسایل اجتماعی گفته است: «بر اساس تحقیقات دانشگاهی بیش از نود درصد درخواستهای طلاق از سوی زنان صورت میگیرد و زنان در پی وادار کردن شوهر به طلاق هستند.»
مصطفی فروتن که با خبرگزاری ایلنا
گفت و گو کرده علل اصلی طلاق در ایران را در چهار دسته خشونت خانگی، اعتیاد همسر، فقر و مشکلات اقتصادی و دست آخر مسایل جنسی تقسیم بندی کرده و گفته است، هر کدام از این علل تاکیدی است بر عدم وجود آموزش مهارتهای زندگی در میان جوانان که بر عهده دولت است.
وی فقر را عامل ۲۵ درصد از جداییها ذکر کرده و گفته در قیاس با سایر علل طلاق، فقر به مراتب سهم کمتری دارد، اما درصد زیادی از طلاقها به دلیل عدم یادگیری مسایل جنسی بین زوجها اتفاق میافتد که با آموزش مناسب میتوان از آن جلوگیری کرد.
طلاق خیلی هم بد نیست!
محمد علی نجفی در زمان عضویتش در شورای شهر تهران در خصوص موضوع بحران طلاق در پایتخت
گفته بود که «افزایش آمار طلاق نشان میدهد زنان ما دیگر نگاه با لباس عروس به خانه شوهر بیایم و با کفن سفید بروم ندارند و حاضر به تحمل هر ظلمی نیستند.»
وي با بیان اینکه افزایش سطح تحصیلات و استقلال مالی زنان سبب شده آنان زیر بار زور نروند، گفت: «افزایش آمار طلاق لزوما بد نیست. ما باید ببینیم بالا رفتن این آمار آیا فقط نکات منفی دارد یا میتوان به آن نگاه مثبت نیز داشت، متاسفانه بیشتر مسایل و مشکلات زندگی بر دوش زنان است و این اصلا درست نیست. ما باید با افزایش سطح آموزش قبل از ازدواج سطح آگاهی مردان را بالا ببریم.»
نجفی افزود: «هر مردی اين آگاهی را ندارد که در وضعیت مساوی با زنش برخورد کند بنابراين نیاز به این آموزشها دارد تا این آگاهی در او ایجاد شود زیرا این آگاهی عمدتا در زنان وجود دارد.»
یکی از وعدههای مطرح شده توسط روحانی تسهیل ازدواج جوانان بود، وی در یکی از سخنرانیهای انتخاباتیاش
گفتهبود: «در یک سال گذشته طلاق در کشور هفت درصد افزایش داشته و از سوی دیگر اعتیاد نیز اهمیت زیادی دارد، به رغم مجازاتهای سنگین مشکل اعتیاد در کشور ما حل نشده و بخش خاصی در برنامه دولت تدبیر و امید برای معتادان در نظر گرفته شده است. در این بخش از تمام روشهای علمی برای ترک استفاده خواهد شد. ما معتقدیم باید از طریق اقتصادی، حقوقی، امنیتی و فرهنگی برای کاهش اعتیاد اقدام کرد، اما شروع این اقدامات از فرهنگ است و باید فرهنگ جامعه را ارتقا دهیم. دنیای امروز متفاوت شده و باید وزارتخانههای آموزش و پرورش و آموزش عالی تغییر کنند.»
روحانی در بخش دیگری هم گفته بود: «در بحث طلاق و اعتیاد نیز باید نهادهای خیریه فعال شوند و مشکلات ناشی از طلاق را کاهش دهند، مشارکت مردم نباید فقط به راهپیمایی و انتخابات محدود شود.»
جامعه اسلامی و فساد اخلاقی
رییس مرکز مطالعات و پژوهشهای وزارت جوانان مهمترین دلایل افزایش طلاق در کشور را در درجه اول فساد اخلاقی، اختلالات روانی، ترک نفقه، اجرا گذاشتن مهریه، بیکاری و نداشتن شغل مناسب عنوان کرده است
محمد نقی حسین زاده سه استان تهران، فارس و خراسان را دارای بیشترین نرخ طلاق عنوان کرده و
گفته است: «همزمان با بالا رفتن آمار طلاق، سن ازدواج نیز در میان جوانان بالا رفته و با یک تاخیر پنج ساله مواجه است که این موضوع نیز به عوامل گوناگونی هم چون عامل اقتصادی، اشتغال، مدرنیته و فرد گرایی جوانان برمیگردد.»
مطرح کردن موضوع فساد اخلاقی و بالا رفتن آمار طلاقهای عاطفی در کشور در واقع سخن گفتن از تابوهایی است که همواره در ایران عنوان کردن آن با مشکلاتی مواجه بوده است. سخن از مسایل جنسی که به میان میآید، پای سنتها و اخلاقیات هم به میان کشیده میشود و حرفها ناگفته باقی میماند.
اینکه در ایران پیرامون مسایل جنسی، مراقبتهای بهداشتی، سلامت اخلاقی و مهارتهای لازم برای تداوم یک زندگی مشترک هیچ برنامه مدونی وجود ندارد و اجرا نمیشود، موضوع تازهای نیست، اما اینکه یک مقام مسوول در حد معاون وزیر نکتهی رواج فساد اخلاقی در جامعه اسلامی را مطرح کند جای تامل دارد.
صادق کاربر فعال در فضای مجازی سی و هشت ساله، مجرد و مهندس کامپیوتر است که به گفتهی :خودش مستقل زندگی میکند. از او در مورد دلیل مجرد ماندنش میپرسم که میگوید
«چه لزومی دارد در این شرایط بخواهم خودم را گرفتار کنم؟ وقتی میتوانم با امکاناتی که دارم نیازهای طبیعیام را مرتفع کنم و بدون قید و بند زندگی راحتی داشته باشم چرا باید تن به ازدواجی بدهم که معلوم نیست آخر و عاقبتش چه خواهد بود؟»
صادق میگوید اکثر دوستانی که دارد هم اعم از دختر و پسر با او هم عقیده هستند و ترجیح میدهند مجرد باقی بمانند.
حدیث لیسانس ادبیات فارسی دارد و بیست و نه ساله است، از او میپرسم چرا تا به حال ازدواج نکردهای که میگوید: «همین چند وقت پیش خواستگار خوبی داشتم، قرار شد مدتی با هم باشیم تا بیشتر همدیگر را بشناسیم. در صحبتهایمان متوجه شدم که قبل از این با دختران زیادی رابطه داشته است، اما وقتی به او گفتم که من هم قبلا دوست پسر داشتهام و مدتی زندگی مشترک را تجربه کردهام، هنوز حرفم تمام نشده بود که رفتارش عوض شد و بعد از کمی بگومگو برای همیشه رفت! به نظر او داشتن رابطه برای دختر غیرقابل بخشش اما برای پسر امری طبیعی بود، به همین دلیل هم بدون خداحافظی ترکم کرد!»
یک کاربر دیگر گوگل پلاس از تجربهی تلخی که در روز عشاق یا همان والنتاین داشته نوشته است. همسر سابق این کاربر برایش در روز والنتاین ساعتی کادو میخرد و باعث خوشحالیاش میشود، مدتی بعد متوجه میشود که همسرش با زن دیگری هم رابطه دارد، به خانهی آن زن مراجعه میکند و میبیند درست عین همان ساعت را نیز همسرش برای دوست دخترش هم خریده است. او در نقل خاطرهاش نوشته: «هیچ چیز به اندازه دیدن کادوی مشابه من را زمینگیر نکرد و باعث شد تا ابد از روزی به نام روز عشاق متنفر باشم.»
به نظر میرسد طرح «بیبند و باری» و «فساد» و ارایه راه حلی برای آن از سوی مسوولان نظام به منزله نفی اسلامگرایی و آموزهای مذهبیای است که در سی و چهار سال گذشته حکومت در همه ابعاد برای آن کوشیده است... در کشوری که همه شهروندان زیر ۴۰ سال آن، تمام دوران تحصیل خود را تحت تعلیمات مذهبی سپری کردهاند...