۱۳۹۲ شهریور ۸, جمعه

رهائی زن در ایران

كیوان جاوید: چپ، راست، رهائی زن

keivan-javid
برای ورود به بحث و خیلی کلی. مسئله اصلی بر سر رهائی زن باز هم مثل همیشه وجود جمهوری اسلامی در ایران است. حکومتی که زندگی و ادی و خوشبختی یک جمعیت هفتاد و چند میلیونی را عملا به گروگان گرفته است. کل جامعه ما در یک نبرد دائمی با این شرایط بسر می برد. نبردی گاه چنان آشکار که همه سران حکومت ه آن اعتراف دارند. همچنین نبرد های به ظاهر پنهان که اگر ریگی به کشف داشته باشند ی توانند انکارش کنند و نادیده اش بگیرند. از جمله یک جنبش به ظاهر کم اهمیت و پنهان، بارزه زنان علیه آپارتاید جنسی در ایران را می تواند بعنوان نمونه ذکر کرد.
رهائی زن در ایران فقط در گرو مبارزه قاطع همه جانبه و سازمان یافته با حکومت نیست، که این مبارزه با حکومت مهم ترین و حیاتی رین مبارزه برای رهائی نیمی از جامعه علیه بربریت حاکم است. رهائی زن در ایران دشمنان یادی دارد و برای اینکه زن آزاد شود باید تماما از قید همه سنن دست پاگیر مذهبی و رافی و مرد سالار خلاص شود. اینجا است که پای طبقات و احزاب گوناگون با اهداف استراتژیکی تفاوت و متضاد به میان کشیده می شود.
رهائی زن صرفا امری حقوقی نیست. در هیچ کجای هان و همچنین در کشور هائی که امروز آزاد ترین نقاط جهان برای زنان است نیز رهائی ن از قید مذهب و مردسالاری امری صرفا حقوقی نبوده است. به مبارزه زنان برای رهائی در همین اروپای ربی که نگاه کنیم راه دوری نباید رفت. تا پیش از دهه هفتاد میلادی زن در اروپای غربی ر موقعیت بسیار فرودستی قرار داشت و یک مبارزه خلاف جریان و علیه طبقات حاکم بورژوا لازم بود که زنان گام های بلندی بسوی برابری حقوقی با مردان بردارند. همیشه و هم اکنون نیز این جدال بین سنت های عقب مانده و ارتجاعی از یک سو و حق برابر زیستن از سوی دیگر رو در روی هم قرار دارد و در حال نبرد با هم اند. موضوع جنگ طبقاتی است. رهائی زن به این معنا فقط امر زنان نیست و بخش مهمی از نبرد طبقاتی علیه سیستم سرمایه داری است.
وقتی به ابعاد عظیم فرودستی زن در همه جای دنیا نگاه می کنیم، فورا آن روی سکه این بی حقوقی جلوی چشم ما قرار می گیرد. چرا در حالی که علم و تکنولوژی به دور افتاده ترین نقاط دنیا راه پیدا کرده است، زنان در بخش اعظم جهان حتی از نظر حقوقی با مردان برابر نیستند؟ چرا وقتی همه عالم و آدم میدانند زنان حق دارند از یک زندگی شاد و بدون تبعیض برخوردار باشند، تمام دولت های موجود جهان در مقابل رژیم هائی که حقوق اولیه زنان را پایمال می کنند سکوت می کنند. چرا همگی تلاش دارند طالبان را شریک قدرت در افعانستان کنند؟ نسبیت فرهنگی از اختراعات همین متفکرین نظام سرمایه داری است تا هر جنایتی علیه زنان را با فرمول اینکه فرهنگ خودشان است و باید به آن احترام گذاشت نادیده بگیرند. کسانی که یک صدم این نابرابری را در زندگی خود تحمل نمی کنند وقتی پای زندگی زنان پیش کشیده می شود با هزار اما و اگر از به رسمیت شناختن حق برابر زیستن بین زنان و مردان طفره می روند.
در پایان این بحث. زن آزاد و برابر و مرفه برای سرمایه داری به صرفه نیست. مسئله فقط بر سر فقر فرهنگی جماعت آخوند نیست. نه در ایران زمان حکومت پهلوی زن آزاد بود، نه جریانات دست راستی سلطنت طلب می توانند چنین ادعادی در آینده داشته باشند. زن نهایتا در استراتژی این جریانات همه نوع حقی دارد مگر اینکه فرهنگ و باور موجود در جامعه و خانواده و کشور را زیر سئوال نبرد. این یعنی بی حقی مطلق برای زنان. منفعت زن باید ورای هر منافع اقتصادی، سیاسی، ایدئولوژیکی و ملی و مذهبی قرار گیرد. هیچ بهانه ای برای در انقیاد قرار دادن زن در جامعه قابل قبول  نیست. آزادی و رهائی زن به این معنا در جامعه ای امکان پذیر است که انسانیت حرف اول و آخر را بزند نه سود و استثمار و نیروی کار ارزان. برای تحقق این امر اما فقط باید متشکل بود و حق را با مبارزه بدست آورد.*
بنقل از نشریه آزاد زن شماره ۷
http://issuu.com/fitneh/docs/260813-zan_e_azad-no.7

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر