۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

این که کسی زیاد بداند باعث نمی شود که زیاد بفهمد به همان ترتیب ان که خوب می فهمد به طور لزوم زیاد نمی داند


«این که کسی زیاد بداند باعث نمی شود که زیاد بفهمد، به همان ترتیب آن که خوب می فهمد به طور لزوم زیاد نمی داند.»
دوستان عزیز اگر شما نیز نظری دارید جهت روشن شدن موضوع بنویسید . سپاس

یک بخش صحبت از این منظر نگاه کنیم این است که بعضی ها در ایران هستند و پروفسور یا استاد دانشگاه می باشند و باصطلاح زیاد سواد دارند لکن شعور و خرد ندارند و قوه تشخیص ندارند و باید گفت که گاو پیش این جور افراد پرفسور است....که هنوز با این همه دانستن بدنبال دیکتاتورند. لکن ستار بهشتی یک کارگر بود ولی با شعور و خردش متوجه شد که حاکمیت کشور را به آتش می کشد و بخاطر همین مطلب با اینکه میدانست چشم امید مادرش به اوست دست به مبارزه علیه استبداد زد و تا پای جان ایستاد. یا مادر ستار بهشتی یک زن بی سوادی است لکن جانانه در دفاع از فرزندش همچون سقراط علیه استبداد ایستاده است و نام و فریادش همچون رعدی و برقی سهمگین بر سر حاکمیت فرود می آید.اینجاست که باید گفت مادر ستار بهشتی و خود ستار زیاد نمی دانستند ولی خوب می فهمیدند. مشکل اصلی همین جاست که باید خوب فهمیدن را و خوب درک کردن را داش...ته باشیم وگرنه همین علمای اسلامی تمام عمر سرشون تو کتاب هست منتها بدنبال علوم سوخته می روند و دانسته هایی دارند که فقط ملت را خر کنند و آنان سواری از مردم بکشند. احتمالا منظور نویسنده نیز این بخش مطلب بوده است با سپاس از توجه شما، در ضمن انقلاب 57 را بسیاری از روشنفکرهایی که زیاد می دانستند رهبری کردند که این روز و حال امروز ماست این کاش خوب می فهمیدند که آخوند در طول تاریخ ضد پیشرفت بوده است و همین اینها تمام دانشمندان را بپای چوب دار بردند و حتی منصور حلاج که خوب فهمید و فریاد زدن ان الحق من حقم من خدایم ، متشرعین بظاهر دانا و خشک مقدس گفتند کفر می گوید. در حالیکه منصور خدا را می دید و فریاد زد بخود آئید که خود خدائید....و حقا نیز درست گفته است کرامت انسان در این است که بخود آئیم و خود را بشناسیم و در پی انسانیت و دفاع از حریم و کرامت انسانها باشیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر