۱۳۹۲ تیر ۲۸, جمعه

یه روز خوب میاد

یک روز

شاید یک روز که افتاب

گیسوی نقره ای دماوند پیر را نوازش می کند

در یک غریو تندر بارانی در یک نسیم نوارش گر بهار

یک روز شاید

همراه پرواز پرستوی عاشقی

واژه لبخند به سرزمین سوخته من باز گردد

امید کوبه در را بفشارد

و سپیدی جای تمام این سیاهی ها را پر کند

ان روز بر مردگان نیز سیاه نخواهم پوشید حتی بر عزیزترینشان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر