۱۳۹۲ مهر ۵, جمعه

پدر زندانی ات بهنام ابراهیم زاده _ زندان اوین_جنگ با روزهای سخت است که مارا پولادین می سازد

پدر زندانی ات بهنام ابراهیم زاده / زندان اوین: جنگ با روزهای سخت است که ما را پولادین می سازد

نیمای عزیز پدر سلام
گویی همین دیروز بود از میان اولین گریه ات به من لبخند زدی و من تو را در آ؛وش کشیدم ، عطر تنت هنوز هم پس از سال ها بوی کودکی را می دهد. نگاهت هنوز پر از شیطنت های کودکی است. تو هنوز هم صاف و ساده و بی ریا هستی.
نیمای من پدرجان شاید در این روزهای پرخاطره ی ماه مهر و مدرسه حال و هوای دیگری داری و دست و پنجه نرم کردن با بیماری تو را رنجور و خسته کرده است. آما می دانی پدرت از هیچ چیز خسته نمی شد و هیچ کس نمی توانست کمر او را خم کند ولی این روزها کمرش خم شده است و شرمنده تو و مادرت هستم که این دیوارهای زندان و سیم خاردارهای ظلم برج سوار بین من و شما فاصله انداخته است و خبرهای ناامیدکننده از قبیل کمبودیا گرانی دارو و بستری شدنت همراه با شیمی درمانی در بیمارستان مرا می رنجاند.
حال وقتی کودک خودم و تنها فرزندم اسیر بیماری است بیشتر خاطرات کودکانی را به یاد می آورم که من و فعالان کودک در جمعیت دفاع از کودکان کار برایشان آستین بالا زده بودیم تا شاید قدری از رنج آنها بکاهیم.
فرزندم نیمای من، گرچه از تو دورم ولی یک لحظه تصویر تو از دیدگانم دور نمی شود. تو نیز تحمل کن و صبور باش و زندگی را فریاد کن. امیدوار باش و بدانکه دست تقدیر برای رنج های کودکان معصومی چون تو تدبیری در آستین دارد.
در پایان نامه را با این پیام به پایان می برم. انسان باش، پاک دل و یکدل زیرا گرسنه بودن صدقه گرفتن و در فقر مردن بارها قابل تحمل‏تر از پست و بی عاطفه بودن است.
پدر زندانی ات بهنام ابراهیم زاده / زندان اوین بند 350 اتاق سه
مهرماه 92

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر