رنجنامه بيش از بيست نفر از زندانيان سياسي خطاب به بان کي مون

همزمان با سفر روحاني به نيويورک و سخنراني در سازمان ملل متحد٬ رنج نامه بيش از بيست نفر از زندانيان سياسي را که خطاب به بان کي مون هست٬ در اينجا منتشر ميکنيم. اين واقعيت جامعه ايران است و بان کي مون و رسانه هاي بين المللي بايد اين نامه را بعنوان يک سند رسمي در دست گرفته و پاسخ اين انسانهاي آزاديخواه را بدهند که بهترين سالهاي زندگيشان را در زندانهاي اين حکومت و زير شديدترين فشارها و با خطر شکنجه و اعدام بسر ميبرند!
جناب آقای بان کی مون دبیر کل محترم سازمان ملل متحد!
با تقديم بهترين سلامها خدمت شما ما امضا کنندگان اين نامه از اعماق زندانهاي جمهوري اسلامي که سالها است فقط به جرم انسان بودن و به جرم اعتراض محترمانه به شرايط وحشت انگيز زندگي در ايران٬ غيرانساني ترين رفتارها را تحمل ميکنيم از آن سازمان بشر دوست درخواست ياري نموده و اميد داريم که صداي ما ستمديدگان را به گوش بشر دوستان جهان رسانده و از هر گونه اقدام اخلاقي و قانوني و انساني دريغ نکنيد. همانطور که حضرتعالي و همکاران شما و همه انسانهاي منصف آگاهي دارند در ايران سياست تک صدايي و ديکتاتوري آميخته به فريب و رياکاري مذهبي همراه با سرکوب نظامي هرگونه فعاليت دمرکراسي خواهي را بر افراد و گروه هاي نيک انديش بسته و راه را بر کوچکترين نجوا حتي با خويشتن گرفته است. اين استبداد و خودکامگي فردي و قشري ايرانيان را به شيوه هاي گوناگون تحقير٬ شکنجه٬ زندان٬ سرکوب و اعدام ميکنند و ثروت اين مرز و بوم را به حراج ميگذارد. دامنه اين استبداد و بيدادگري تا آنجا گسترش يافته که ملت ايران از کشور خود بعنوان زنداني بزرگ براي همه ايرانيان ياد ميکند و چندان ميان زندانيان و کساني که بيرون از زندان زير يوغ حاکمان زنده هستند٬ تفاوتي نمي بيند. از آنجا که ديکتاتوري نظامي مذهبي از يک منبع تغذيه ميکند وتفاوت چنداني ميان منتخبان مردم و منتصبان حاکميت نميداند٬ منتخبان مردم را به عمله هاي خودکامگان و تدارکاتچي خويش تبديل نموده وا جازه هر گونه نوآوري و نو انديشي و آزادي و آزادگي را از آنان ميگيرد. تجربه سي و پنج ساله ما در اين دوران سياه استبداد مذهبي نظامي اينرا به اثبات ميرساند که براي متوقف کردن انديشه ها تفاوتي ميان شمشير و گلوله وجود ندارد به اين ترتيب ما تنها گوشه اي از اين ستم هاي رژيم ر ا که بر ما و خانواده يمان بجرم تلاش براي زندگي بهتر روا داشته است بعنوان مستندات زنده ستمگري رژيم بعرض ميرسانيم. اميدواريم از هر گونه تلاش بشر دوستانه دريغ ننماييد و شما دردام فريبکاري تلاشهاي فريبکاري٬ رياکاري و دروغ و نيرنگ اين قشر خونخوار نيافتيد.در اينجا شمه اي از زندگي و مصيبت هاي وارده بر ما:
۱-عباس داد فر
۲- رسول بداغي
٣- محمد بنا زاده
۴- فرهنگ پورمنصوري
۵- ايرج حاتمي
۶- خالد حرداني
۷- لطيف حسيني
۸- شاهرخ زماني
۹- صالح کهندل
۱۰- نامق محمودي
۱۱- فرزاد مددزاده
۱۲- زانيار و لقمان مرادي
۱٣- محمد علي منصوري
۱۴- محمد نظري
۱۵- رسول حرداني به اطلاع ميرسانيم.
با تقديم بهترين سلامها خدمت شما ما امضا کنندگان اين نامه از اعماق زندانهاي جمهوري اسلامي که سالها است فقط به جرم انسان بودن و به جرم اعتراض محترمانه به شرايط وحشت انگيز زندگي در ايران٬ غيرانساني ترين رفتارها را تحمل ميکنيم از آن سازمان بشر دوست درخواست ياري نموده و اميد داريم که صداي ما ستمديدگان را به گوش بشر دوستان جهان رسانده و از هر گونه اقدام اخلاقي و قانوني و انساني دريغ نکنيد. همانطور که حضرتعالي و همکاران شما و همه انسانهاي منصف آگاهي دارند در ايران سياست تک صدايي و ديکتاتوري آميخته به فريب و رياکاري مذهبي همراه با سرکوب نظامي هرگونه فعاليت دمرکراسي خواهي را بر افراد و گروه هاي نيک انديش بسته و راه را بر کوچکترين نجوا حتي با خويشتن گرفته است. اين استبداد و خودکامگي فردي و قشري ايرانيان را به شيوه هاي گوناگون تحقير٬ شکنجه٬ زندان٬ سرکوب و اعدام ميکنند و ثروت اين مرز و بوم را به حراج ميگذارد. دامنه اين استبداد و بيدادگري تا آنجا گسترش يافته که ملت ايران از کشور خود بعنوان زنداني بزرگ براي همه ايرانيان ياد ميکند و چندان ميان زندانيان و کساني که بيرون از زندان زير يوغ حاکمان زنده هستند٬ تفاوتي نمي بيند. از آنجا که ديکتاتوري نظامي مذهبي از يک منبع تغذيه ميکند وتفاوت چنداني ميان منتخبان مردم و منتصبان حاکميت نميداند٬ منتخبان مردم را به عمله هاي خودکامگان و تدارکاتچي خويش تبديل نموده وا جازه هر گونه نوآوري و نو انديشي و آزادي و آزادگي را از آنان ميگيرد. تجربه سي و پنج ساله ما در اين دوران سياه استبداد مذهبي نظامي اينرا به اثبات ميرساند که براي متوقف کردن انديشه ها تفاوتي ميان شمشير و گلوله وجود ندارد به اين ترتيب ما تنها گوشه اي از اين ستم هاي رژيم ر ا که بر ما و خانواده يمان بجرم تلاش براي زندگي بهتر روا داشته است بعنوان مستندات زنده ستمگري رژيم بعرض ميرسانيم. اميدواريم از هر گونه تلاش بشر دوستانه دريغ ننماييد و شما دردام فريبکاري تلاشهاي فريبکاري٬ رياکاري و دروغ و نيرنگ اين قشر خونخوار نيافتيد.در اينجا شمه اي از زندگي و مصيبت هاي وارده بر ما:
۱-عباس داد فر
۲- رسول بداغي
٣- محمد بنا زاده
۴- فرهنگ پورمنصوري
۵- ايرج حاتمي
۶- خالد حرداني
۷- لطيف حسيني
۸- شاهرخ زماني
۹- صالح کهندل
۱۰- نامق محمودي
۱۱- فرزاد مددزاده
۱۲- زانيار و لقمان مرادي
۱٣- محمد علي منصوري
۱۴- محمد نظري
۱۵- رسول حرداني به اطلاع ميرسانيم.
۱-عباس داد فر: اين جانب درتاريخ ۶.۰۲.۱٣۸۸دستگير و در شعبه بيست هشت انقلاب بدون داشتن وکيل در پنج دقيقه بطور سري محاکمه و توسط قاضي مقيسه به ده سال زندان محکوم شدم. بدون هيچکونه مدرک٬ شاهد و يا اعترافي !
۲- رسول بداغي: من بجرم گفتگو با رسانه هاي خارجي و بخاطر دفاع از حقوق صنفي معلمان وگوشزد کردن انحراف در سيستم آموزش و پرورش کشور٬ و افشا پايين بودن سن اعتياد در مدارس٬ جدايي مسئله آموزش و پرورش از علم آموزي و رفتن آموزش و پرورش به سمت و سوي مذهبي صرف ٬ نبود کمترين امکانات آموزشي در مدارس٬ تعطيلي درس هنر و ورزش در مدارس و سياسي شدن و قرباني سياست شدن نظام تعليم و تربيت، به شش سال زندان اخراج از آموزش و پرورش محکوم شدم و ساير همکاران من در آموزش و پرورش در زير فشارهاي روحي رواني و معيشتي هستند.
٣- محمد بنا زاده: اين جانب محمد بنا زاده اميرخيزي با ۶۸ سال سن در تاريخ ۸.۰۹.۸۷ در محل کارم دستگير و پس از تفتيش محل کار و منزلم به بازداشتگاه ۲۰۹ اوين منتقل شدم. پس از ۲٣ ماه بازداشت و شکنجه بطور غير قانوني بدون داشتن وکيل، توسط قاضي صلواتي محاکمه و به جرم تماس و ديدار با برادران و خواهرانم در کمپ اشرف به پنج سال زندان محکوم شدم. خواهرم کبري بنا زاده امير خيزي نيز بهمين جرم با وجود اينکه پاسپورت قانوني در دست داشت در فرودگاه دستگير و بدون داشتن وکيل در چند دقيقه به پنج سال زندان محکوم شد.
۴- فرهنگ پور منصوري: اين جانب فرهنگ پور منصوري در سال ۱٣۷۹ به اتهام اخلال در پرواز هوايي دستگير شدم. در حاليکه بيش از بيست سال نداشتم٬ در يک دادگاه فرمايشي بدون کوچکترين حق دفاعي٬ مدت سيزده سال است که در زندان بسر ميبرم. حقوق قانوني مانند مرخصي٬ ملاقات حضوري و داشتن هر زنداني پانزده متر فضاي استاندارد٬ حق تلفن و تماس با خانواده به راحتي زير پا گذاشته ميشود. برادرم شهرام پور منصوري نيز دوش به دوش من از همه حقوق قانوني محروم است در حاليکه بيش از هيجده سال نداشت و اکنون سي و يکساله است و همچنان در زندان بسر ميبرد.
۵- ايرج حاتمي: از سال ۸۹ ما چهار نفر نظامي بدون هيچگونه مدرکي توسط ماموران اطلاعات دستگير شديم. بمدت دو سال در زندان انفرادي بسر برديم. شديدترين شکنجه هاي روحي رواني را در حق ما روا داشتند. توهين هتک حرمت و حيثيت کمترين شکنجه هاي آنان٬ حتي به خود اجازه دادند که وارد حريم خصوصي زندگي خانوادگي ما بشوند. حتي خانواده هاي ما را نيز تهديد کردند. در دادگاه نظامي در پشت درهاي بسته بطور صوري ما را محاکمه کردند. به اتهام اقدام عليه امنيت به زندانهاي دراز مدت بدون در نظر گرفتن دو سال زندان انفرادي محکوم شديم. ساير هم پرونده ايهاي من به قرار زير هستند:
عليرضا فراهاني ۴ سال
.... ۷ سال
بهزاد ترحم
ايرج حاتمي ۱۰ سال
۶- خالد حرداني فعال اجتماعي عرب اهواز بيش از سيزده سال است به اتهام اقدام عليه امنيت کشور و اخلال در امنيت پرواز در زندان هستم. همسرم دوبار بازداشت شده و هشت ماه در زندان بوده است. همسر و برادرم رسول حرداني نيز زنداني شدند. و پرونده سازيهاي مجدد در زندان به اتهامات کذب٬ بدون حق مرخصي و داشتن وکيل٬ شکنجه هاي متعدد و بد رفتاري از طرف ماموران وزارت اطلاعات و تهديدهاي مکرر به جهت خاموش کردن اعتراضات در ارتباط با پرونده مطروحه٬ ندادن اجازه درمان٬ با عفونت شديد ريه و معده و دستگاه تنفسي٬ به صورت غير قانوني همچنان در تبعيد هستم و فرزندانم به علت دوري از محل زندان و همچنين ايرادات در رفتارهاي ماموران زندان در هنگام ملاقات٬ از ملاقات محروم هستند. حتي برادرم رسول حرداني به خاطر پرونده اينجانب بصورت گروگان در زندان با وجود داشتن بيماري " ام – اس" از درمان محروم ميباشد.
۷- لطيف حسيني: ما فعالان جنبش ملي آذربايجان که خواهان برخورداري ملت آذربايجان از حقوق ابتدايي ملي خود٬ از جمله حق تحصيل به زبان مادري و حق تعيين سرنوشت ملت خود ميباشيم٬ سالها است به اتهامات واهي از حقوق اجتماعي خود محروم ميشويم دستگير شکنجه و محکوم به زندان شده ايم. پنج نفر از فعالان اين جنبش که اعضا شوراي مرکزی تشکيلات يني گاموخ ميباشيم به خاطر فعاليت در راستاي اين حقوق به رسميت شناخته شده در حقوق بين المللي و در حقوق بشر به اتهام تبليغ عليه نظام و تشکيل گروه غير قانوني هر کدام به نه سال زندان محکوم شده ايم. لطيف حسيني٬ بهبود قلي زاده٬ محمود فضلي٬ شهرام راسخ و آيت مهر علي بيگلو.
۸- شاهرخ زماني: من فعال کارگري شاهرخ زماني هستم. سي سال است که ساکن تهران ميباشم. عضو سنديکاي کارگران نقاش تهران هستم و عضو شوراي نمايندگان کميته پيگيري ايجاد تشکلهاي آزاد کارگري در ۱۴ خرداد ۹۰ در بدو ورود به شهر تبريز براي ديدار با پدر و مادرم بدون کوچکترين مدرک توسط ماموران اطلاعات تبريز دستگير و بعد از چهل روز اعتصاب غذا در اعتراض به شکنجه روحي و جسمي و دستگيري غير قانوني و تقاضا براي محاکمه در يک دادگاه صالحه همراه با وکيل مدافع و هيئت منصفه و ندادن حتي يک سطر بازجويي به سفارش اطلاعات در شعبه يک دادگاه انقلاب تبريز به رياست يک قاضی به ۱۱ سال زندان محکوم شده ام که حکم من در دادگاه شعبه ۶ تجديد نظر تاييد شد و عليرغم ارائه مدرک به شعبه ۲۹ ايران مبنی بر بي گناهي ام٬ آنها قبول نکردند.
۹- صالح کهندل: من در مورخه ۱٣اسفند ۸۵ در خيابان ستارخان توسط لباس شخصيها بطور وحشيانه ربوده شده و به بند ۲۰۹ منتقل شدم. پس از هفت ماه زندان انفرادي در بيدادگاه رژيم درمدت پنج دقيقه به اتهام هواداري از سازمان مجاهدين خلق به ده سال زندان در تبعيد محکوم شدم و در اين مدت زنداني شدنم بيش از سي ماه در انفرادي بوده ام و نزديک به سه سال است که از حق تلفن٬ ملاقات حضوري با خانواده و مرخصي محروم بوده ام و از طرف وزارت اطلاعات بارها سمبليک اعدام شده ام.
۱۰- نامق محمودي: من پيرمرد کشاورز کرد شصت سال سن دارم و در دورترين روستاهاي سقز زندگي ميکنم. هنگام بازداشت از زمين کشاورزي توسط ماموران اطلاعات در اطلاعات دستگير شدم. سه تن از پسرانم را به نام هاي منوچهر، بهزاد و بهنام را نيز دستگير کردند. در اطلاعات سنندج و تهران خودم و پسرانم زير شديدترين شکنجه ها ي روحي و جسمي بمدت ده ماه در زندان انفرادي بسر برديم. مدت هيجده ماه است که خودم هنوز با قرار بازداشت در زندان هستم. آنها حتي مرا از فرستادن به چشم پزشکي منع کرده اند و نزديک است چشم هايم را از دست بدهم.
۱۱-فرزاد مددزاده: به همراه خواهرم شبنم در تاريخ ۱۲ فروردین ۸۷ توسط ماموران اطلاعات دستگير و مدت هفت ماه در سلول انفرادي ۲۰۹ زير شکنجه هاي روحي رواني بازجويي شديم. و در مورخه ٦ بهمن ٨٨ در مدت کمتر از ده د قيقه بدون داشتن وکيل به اتهام هواداري از سازمان مجاهدين به پنج سال زندان در تبعيد در گوهردشت کرج محکوم شديم. در مدت حبس از حقوق قانوني يک زنداني مانند تلفن٬ ملاقات حضوري٬ مرخصي و تغذيه و بهداشت و درمان مناسب محروم بوده ايم.
۱۲- زانيار ولقمان مرادي: ما در تاريخ ۱۱ و ۱۲ مرداد ۸۸ توسط اداره اطلاعات سنندج دستگير شديم و براي ما دو نفر سناريو سازيهاي اطلاعات سنندج فقط بخاطر کينه جوييهاي خانوادگي و عضويت پدرم در حزب کومه له يکي از احزاب کرد ما را به محاربه و حکم اعدام محکوم کردند. در حاليکه در زندان انفرادي زير شديدترين شکنجه هاي جسمي و روحي بوديم و در زندان نيز مانند ساير زندانيان رجايي شهر از حقوق قانوني تلفن و ملاقات حضوري مرخصي و ساير حقوق زندانيان محروم هستيم .
۱٣- محمد علي منصوري: در تاريخ ۱۱ شهريور ۸۶ بازداشت شدم. هفت ماه در بند ۲۰۹ تحت بازجويي بودم. سپس به بند ٣۵۰ منتقل شدم. در دادگاه ابتدا شعبه ۲۸ و بعد شعبه ۱۵ در چند دقيقه محاکمه شدم. وکيل خودم را در صحن دادگاه ديدم و فقط حضور فيزيکي داشت. بدون حتي يک برگ سند و يا ادله قانوني مرا به هفده سال زندان محکوم کردند. هم اکنون مانند ساير زندانيان رجايي شهر از حقوق قانوني٬ ملاقات حضوري تلفن مرخصي و تغذيه مناسب محروم هستم.
۱۴- اين جانب محمد نظري فرزند عبدالله در تاريخ ۸ خرداد ٧٣ در سن ۲۲ سالگي به اتهام همکاري با حزب دمکرات کردستان ايران در بوکان دستگير و به مدت سه ماه در انفرادي بسر بردم. که پس از ده ماه و طي يک دادگاه فرمايشي بدون داشتن وکيل و در طول سه دقيقه توسط قاضي جليل زاده محاکمه و بدون داشتن کوچکترين مدرک جرم به اعدام محکوم شدم. پس ازپنج سال حکم اعدام به زندان ابد کاهش يافت. تا کنون مدت ۲۰ سال است که در زندان هستم. بارها به اعتصاب غذا دست زده ام آخرين بار چهل و هفت روز در اعتصاب غذا بوده ام اما آنان بطور شفاهي خواستار مرگ من شده اند و هيچگونه حقوقي براي من بعنوان يک زنداني سياسي به رسميت نمي شناسند.
۲- رسول بداغي: من بجرم گفتگو با رسانه هاي خارجي و بخاطر دفاع از حقوق صنفي معلمان وگوشزد کردن انحراف در سيستم آموزش و پرورش کشور٬ و افشا پايين بودن سن اعتياد در مدارس٬ جدايي مسئله آموزش و پرورش از علم آموزي و رفتن آموزش و پرورش به سمت و سوي مذهبي صرف ٬ نبود کمترين امکانات آموزشي در مدارس٬ تعطيلي درس هنر و ورزش در مدارس و سياسي شدن و قرباني سياست شدن نظام تعليم و تربيت، به شش سال زندان اخراج از آموزش و پرورش محکوم شدم و ساير همکاران من در آموزش و پرورش در زير فشارهاي روحي رواني و معيشتي هستند.
٣- محمد بنا زاده: اين جانب محمد بنا زاده اميرخيزي با ۶۸ سال سن در تاريخ ۸.۰۹.۸۷ در محل کارم دستگير و پس از تفتيش محل کار و منزلم به بازداشتگاه ۲۰۹ اوين منتقل شدم. پس از ۲٣ ماه بازداشت و شکنجه بطور غير قانوني بدون داشتن وکيل، توسط قاضي صلواتي محاکمه و به جرم تماس و ديدار با برادران و خواهرانم در کمپ اشرف به پنج سال زندان محکوم شدم. خواهرم کبري بنا زاده امير خيزي نيز بهمين جرم با وجود اينکه پاسپورت قانوني در دست داشت در فرودگاه دستگير و بدون داشتن وکيل در چند دقيقه به پنج سال زندان محکوم شد.
۴- فرهنگ پور منصوري: اين جانب فرهنگ پور منصوري در سال ۱٣۷۹ به اتهام اخلال در پرواز هوايي دستگير شدم. در حاليکه بيش از بيست سال نداشتم٬ در يک دادگاه فرمايشي بدون کوچکترين حق دفاعي٬ مدت سيزده سال است که در زندان بسر ميبرم. حقوق قانوني مانند مرخصي٬ ملاقات حضوري و داشتن هر زنداني پانزده متر فضاي استاندارد٬ حق تلفن و تماس با خانواده به راحتي زير پا گذاشته ميشود. برادرم شهرام پور منصوري نيز دوش به دوش من از همه حقوق قانوني محروم است در حاليکه بيش از هيجده سال نداشت و اکنون سي و يکساله است و همچنان در زندان بسر ميبرد.
۵- ايرج حاتمي: از سال ۸۹ ما چهار نفر نظامي بدون هيچگونه مدرکي توسط ماموران اطلاعات دستگير شديم. بمدت دو سال در زندان انفرادي بسر برديم. شديدترين شکنجه هاي روحي رواني را در حق ما روا داشتند. توهين هتک حرمت و حيثيت کمترين شکنجه هاي آنان٬ حتي به خود اجازه دادند که وارد حريم خصوصي زندگي خانوادگي ما بشوند. حتي خانواده هاي ما را نيز تهديد کردند. در دادگاه نظامي در پشت درهاي بسته بطور صوري ما را محاکمه کردند. به اتهام اقدام عليه امنيت به زندانهاي دراز مدت بدون در نظر گرفتن دو سال زندان انفرادي محکوم شديم. ساير هم پرونده ايهاي من به قرار زير هستند:
عليرضا فراهاني ۴ سال
.... ۷ سال
بهزاد ترحم
ايرج حاتمي ۱۰ سال
۶- خالد حرداني فعال اجتماعي عرب اهواز بيش از سيزده سال است به اتهام اقدام عليه امنيت کشور و اخلال در امنيت پرواز در زندان هستم. همسرم دوبار بازداشت شده و هشت ماه در زندان بوده است. همسر و برادرم رسول حرداني نيز زنداني شدند. و پرونده سازيهاي مجدد در زندان به اتهامات کذب٬ بدون حق مرخصي و داشتن وکيل٬ شکنجه هاي متعدد و بد رفتاري از طرف ماموران وزارت اطلاعات و تهديدهاي مکرر به جهت خاموش کردن اعتراضات در ارتباط با پرونده مطروحه٬ ندادن اجازه درمان٬ با عفونت شديد ريه و معده و دستگاه تنفسي٬ به صورت غير قانوني همچنان در تبعيد هستم و فرزندانم به علت دوري از محل زندان و همچنين ايرادات در رفتارهاي ماموران زندان در هنگام ملاقات٬ از ملاقات محروم هستند. حتي برادرم رسول حرداني به خاطر پرونده اينجانب بصورت گروگان در زندان با وجود داشتن بيماري " ام – اس" از درمان محروم ميباشد.
۷- لطيف حسيني: ما فعالان جنبش ملي آذربايجان که خواهان برخورداري ملت آذربايجان از حقوق ابتدايي ملي خود٬ از جمله حق تحصيل به زبان مادري و حق تعيين سرنوشت ملت خود ميباشيم٬ سالها است به اتهامات واهي از حقوق اجتماعي خود محروم ميشويم دستگير شکنجه و محکوم به زندان شده ايم. پنج نفر از فعالان اين جنبش که اعضا شوراي مرکزی تشکيلات يني گاموخ ميباشيم به خاطر فعاليت در راستاي اين حقوق به رسميت شناخته شده در حقوق بين المللي و در حقوق بشر به اتهام تبليغ عليه نظام و تشکيل گروه غير قانوني هر کدام به نه سال زندان محکوم شده ايم. لطيف حسيني٬ بهبود قلي زاده٬ محمود فضلي٬ شهرام راسخ و آيت مهر علي بيگلو.
۸- شاهرخ زماني: من فعال کارگري شاهرخ زماني هستم. سي سال است که ساکن تهران ميباشم. عضو سنديکاي کارگران نقاش تهران هستم و عضو شوراي نمايندگان کميته پيگيري ايجاد تشکلهاي آزاد کارگري در ۱۴ خرداد ۹۰ در بدو ورود به شهر تبريز براي ديدار با پدر و مادرم بدون کوچکترين مدرک توسط ماموران اطلاعات تبريز دستگير و بعد از چهل روز اعتصاب غذا در اعتراض به شکنجه روحي و جسمي و دستگيري غير قانوني و تقاضا براي محاکمه در يک دادگاه صالحه همراه با وکيل مدافع و هيئت منصفه و ندادن حتي يک سطر بازجويي به سفارش اطلاعات در شعبه يک دادگاه انقلاب تبريز به رياست يک قاضی به ۱۱ سال زندان محکوم شده ام که حکم من در دادگاه شعبه ۶ تجديد نظر تاييد شد و عليرغم ارائه مدرک به شعبه ۲۹ ايران مبنی بر بي گناهي ام٬ آنها قبول نکردند.
۹- صالح کهندل: من در مورخه ۱٣اسفند ۸۵ در خيابان ستارخان توسط لباس شخصيها بطور وحشيانه ربوده شده و به بند ۲۰۹ منتقل شدم. پس از هفت ماه زندان انفرادي در بيدادگاه رژيم درمدت پنج دقيقه به اتهام هواداري از سازمان مجاهدين خلق به ده سال زندان در تبعيد محکوم شدم و در اين مدت زنداني شدنم بيش از سي ماه در انفرادي بوده ام و نزديک به سه سال است که از حق تلفن٬ ملاقات حضوري با خانواده و مرخصي محروم بوده ام و از طرف وزارت اطلاعات بارها سمبليک اعدام شده ام.
۱۰- نامق محمودي: من پيرمرد کشاورز کرد شصت سال سن دارم و در دورترين روستاهاي سقز زندگي ميکنم. هنگام بازداشت از زمين کشاورزي توسط ماموران اطلاعات در اطلاعات دستگير شدم. سه تن از پسرانم را به نام هاي منوچهر، بهزاد و بهنام را نيز دستگير کردند. در اطلاعات سنندج و تهران خودم و پسرانم زير شديدترين شکنجه ها ي روحي و جسمي بمدت ده ماه در زندان انفرادي بسر برديم. مدت هيجده ماه است که خودم هنوز با قرار بازداشت در زندان هستم. آنها حتي مرا از فرستادن به چشم پزشکي منع کرده اند و نزديک است چشم هايم را از دست بدهم.
۱۱-فرزاد مددزاده: به همراه خواهرم شبنم در تاريخ ۱۲ فروردین ۸۷ توسط ماموران اطلاعات دستگير و مدت هفت ماه در سلول انفرادي ۲۰۹ زير شکنجه هاي روحي رواني بازجويي شديم. و در مورخه ٦ بهمن ٨٨ در مدت کمتر از ده د قيقه بدون داشتن وکيل به اتهام هواداري از سازمان مجاهدين به پنج سال زندان در تبعيد در گوهردشت کرج محکوم شديم. در مدت حبس از حقوق قانوني يک زنداني مانند تلفن٬ ملاقات حضوري٬ مرخصي و تغذيه و بهداشت و درمان مناسب محروم بوده ايم.
۱۲- زانيار ولقمان مرادي: ما در تاريخ ۱۱ و ۱۲ مرداد ۸۸ توسط اداره اطلاعات سنندج دستگير شديم و براي ما دو نفر سناريو سازيهاي اطلاعات سنندج فقط بخاطر کينه جوييهاي خانوادگي و عضويت پدرم در حزب کومه له يکي از احزاب کرد ما را به محاربه و حکم اعدام محکوم کردند. در حاليکه در زندان انفرادي زير شديدترين شکنجه هاي جسمي و روحي بوديم و در زندان نيز مانند ساير زندانيان رجايي شهر از حقوق قانوني تلفن و ملاقات حضوري مرخصي و ساير حقوق زندانيان محروم هستيم .
۱٣- محمد علي منصوري: در تاريخ ۱۱ شهريور ۸۶ بازداشت شدم. هفت ماه در بند ۲۰۹ تحت بازجويي بودم. سپس به بند ٣۵۰ منتقل شدم. در دادگاه ابتدا شعبه ۲۸ و بعد شعبه ۱۵ در چند دقيقه محاکمه شدم. وکيل خودم را در صحن دادگاه ديدم و فقط حضور فيزيکي داشت. بدون حتي يک برگ سند و يا ادله قانوني مرا به هفده سال زندان محکوم کردند. هم اکنون مانند ساير زندانيان رجايي شهر از حقوق قانوني٬ ملاقات حضوري تلفن مرخصي و تغذيه مناسب محروم هستم.
۱۴- اين جانب محمد نظري فرزند عبدالله در تاريخ ۸ خرداد ٧٣ در سن ۲۲ سالگي به اتهام همکاري با حزب دمکرات کردستان ايران در بوکان دستگير و به مدت سه ماه در انفرادي بسر بردم. که پس از ده ماه و طي يک دادگاه فرمايشي بدون داشتن وکيل و در طول سه دقيقه توسط قاضي جليل زاده محاکمه و بدون داشتن کوچکترين مدرک جرم به اعدام محکوم شدم. پس ازپنج سال حکم اعدام به زندان ابد کاهش يافت. تا کنون مدت ۲۰ سال است که در زندان هستم. بارها به اعتصاب غذا دست زده ام آخرين بار چهل و هفت روز در اعتصاب غذا بوده ام اما آنان بطور شفاهي خواستار مرگ من شده اند و هيچگونه حقوقي براي من بعنوان يک زنداني سياسي به رسميت نمي شناسند.
بازتکثير از کميته بين المللي عليه اعدام
۲۵ سپتامبر ۲۰۱٣
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر