۱۳۹۳ فروردین ۲, شنبه

اين يک کيفرخواست است! وقتي وارد زندان شدم فقط ۲٣ سال داشتم

گفتند اگر اقرار نکنم، خواهرم را مي آورند، نميخواستم شاهد شکنجه شدن او باشم، همه چيز را که مي گفتند قبول کردم و با قبول اتهامات واهي بيست سال است که در گوشه زندان هستم. آيا در اين دنيا فرياد رسي هست؟
zendan-22 9a4b0
اين منم ، يک انسان با سرنوشتي دردناک که ميتواند حيرت و تعجب و يا همدردي دنيا را بسوي خود جلب کند. در اين روزهاي شادي و دور هم جمع شدن، در روزهاي نوروز، ميخواهم لحظاتي را مهمان شما باشم. يک مهمان ناخوانده، اما ميخواهم با چشم حود ببينم و خودم قبول کنم که انسانيت زنده است. دست به دست هم دهيد و کمک کنيد از زندان رها شوم.
من در اين سالها ، هر آنچه که ميتوانستم کرده ام. اعتصاب غذا، لب دوختن، نامه نوشتن، فرياد زدن، گريه کردن، نااميد شدن و به انتها رسيدن، يکبار ديگر ميخواهم شانسم را امتحان کنم . شايد در نوروز بيست ساله شدن زندانم، کمک کنيد فرياد رسي پيدا شود و من از اين زندان آزاد شوم.
جوان بودم با هزار آرزو، ميخواستم زندگي کنم، شاد باشم، ازدواج کنم و خانواده داشته باشم. درست بيست سال پيش در روزهاي بهار و در نوروز ۱٣۷٣ بدليل اينکه مدت کوتاهي نزد حزب دمکرات رفته و بعنوان هوادار آنها فعاليت کرده بودم، دستگير شدم. آنزمان شاهرودي رئيس قوه قضاييه بود.
بمن ميگفتند که رفته بودي تا طرح يک ترور را بکشي و بمن گفتند حتما چند نفر بوديد و قصد ترور داشتيد. ۴ روز در دست سپاه بودم و از من ميخواستند امضا کنم که قصد ترور داشتم. بارها گفتم که من يک هوادار ساده اين حزب بودم و همين و بس.
يک روز گفتند خواهرت را مي آوريم و من پشت ام لرزيد. هر چه قسم خوردم که من هيچکاره ام، قبول نداشتند. وقتي خواستند خواهرم را وارد ماجرا کنند، گفتند هر چه بخواهيد ميکنم . گفتند بگو ۴ نفر بوديم و قصد ترور داشتيم. اين حرفها را تکرار کردم. اسامي سه نفر ديگر را ميخواستند... گفتم اين سناريوي خودتان است من از کجا سه نفر ديگر معرفي کنم. شما اسامي را بدهيد و من آنرا تکرار ميکنم. دست و پايم را شکستند ، آنقدر زدند که در نهايت گفتم من يک نفره ميخواستم ترور کنم و همه کارها را خودم کردم. همه چيز را قبول کردم. اين بار گفتند اسلحه ها کجاست ؟ گفتم قرار است بفرستند. سپاه ابوذر و اطلاعات سياسي بوکان محمد سينايي، احمد قره چي بازجو بودند بازجوي اصلي غلامي بود.
در يک دادگاه که نيم ساعت طول کشيد من و يکي از هوادران کومه له را به اعدام محکوم کردند. در سال ۷۸ حکم اعدام من به ابد تقليل يافت و اکنون بيست سال است فقط بدليل هواداري از يک حزب سياسي در کنج زندان هستم. در اين مدت پدر و مادرم را از دست داده ام و تقريبا هيچ کس را ندارم جز خواهرم.
بخشي از نامه محمد نظري
zendan-22-2 88d3b
او ميخواهد کمک کنيم از زندان آزاد شود.
ما از همه احزاب سياسي و سازمانهاي اپوزيسيون حکومت اسلامي، از همه نهادهاي مدافع حقوق انسان و از همه مدافعين زندانيان سياسي ، ما از همه قلبهاي مهربان مردم در ايران و در جهان ميخواهيم کمک کنند ، محمد نظري بعد از بيست سال زندان، زندگي آزاد را تجربه کند.
اين نمونه بارز نقض بسيار وحشتناک حقوق يک انسان است. ما بايد کاري کنيم محمد نظري باور کند که انسانيت زنده است و مردم ميتوانند متحدانه او را نجات دهند.
پيشنهادات و نظرات خود را براي دست زدن به يک حرکت جهاني براي نجات محمد زماني براي ما ارسال کنيد.
خواهيم کوشيد با يک مجموعه برنامه ها کمک کنيم تا محمد نظري را از اين شرايط سخت نجات دهيم.

کميته بين المللي عليه اعدام
۲۱ مارس ۲۰۱۴
Mina Ahadi
0049 (0) 17756924130049 (0) 1775692413
minnaahadi@gmail.com
minaahadi-iran.blogspot.co.uk
stopstonningnow.com
notonemoreexecution.org
ex-muslime.de

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر