۱۳۹۲ دی ۳۰, دوشنبه

اطلاعیه کمپین برای آزادی کارگران زندانی درباره اسماعیل فتاحی و یوسف آب خراباد

اطلاعیه کمپین برای آزادی کارگران زندانی درباره اسماعیل فتاحی و یوسف آب خراباد

20-kargar 41637اطلاعیه شماره : ١٣٦
یوسف آب خراباد فعال کارگری در مهاباد به دو سال زندان محکوم شد
اسماعیل فتاحی فعال کارگری در تبریز از زندان آزاد شد
بنا بر خبر های منتشر شده، یوسف آب خراباد از فعالین کارگری در شهر مهاباد و از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری به جرم مبارزاتش در دفاع از حقوق کارگران و عضویت در این کمیته به دو سال حكم زندان محکوم شده است. به او اعلام شده است که طی چند روز آینده به زندان مراجعه کند.
بنا بر اخبار منتشر شده اسماعيل فتاحي فعال کارگري به قيد وثيقه از زندان تبریز آزاد شد. آزادي اين فعال کارگري را به خانواده او تبريک ميگويیم.
کمپین برای آزادی کارگران زندانی
١٩دی ٩٢، ٢٩ ژانویه ٢٠١٤
Shahla_daneshfar@yahoo.com
Bahram.Soroush@gmail.com
http://free-them-now.blogspot.com

۴ نظر:

  1. شناساندن چهرۀ واقعی اسماعیل فتاحی کسی که خود را زندانی سیاسی جا زده ولی در واقع او یک اراذل و اوباش است و به جرم چاقو کشی در زندان بوده است .
    او در زندان نه تنها اعتصاب غذا نکرده بود و اساسا قادر به چنین کاری هم نبود .بلکه بعد از هزینه کردن مبلغی که توسط مادر کارگرش برای او ارسال می شدو کشیدن سیگار و خوردن غذاهای دست پخت ، به دنبال شکار زندانیان پیرتر وپولدارتر و احتمالاً باسوادکه بنابه دلایل مالی به زندان افتاده بودند بود و با خطاب کلمات فریبنده و با زیرکی با آنها طرح دوستی می ریخت و زندگی بسیار خوشی در زندان از قبل این سیاست داشت و در طول عمر تقریباً سی ساله اش دستش را از سیاه به سفید نزده است ، ونه تنها که جوشکاری بلکه هیچکاری رابلد نبوده و اگر هم باشد حاضر به کار کردن نیست او تخصص فراوان در افترا زدن و توهین کردن به افرادی را دارد که به او یاری رسانده اند و بعد از متوجه شدن نیات او کمک خود را قطع کرده اند. او آدرس و تلفن تمام زندانیان ترخیص شده ای که دستشان به دهنشان می رسید جمع آوری نموده و از آنها برای اخاذی و اخذ پول استفاده نموده و می نماید و در صورت قطع کمک آنها را تهدید به اذیت از طریق اطلاعات و کشاندن پای آنها به پرونده های ساختگی را می کند و برای این منظور علیرغم رفاه کاملش در زندان گاه به گاه با دیوانه بازی و برهم زدن نظم زندان وانمود به اعتراض می نماید و در زندان خودش را معترض جا زده است . او برای افترا زدن و توهین های ناموسی به تمام افرادی که به او به دلیل ترحم کمک نموده بودند هیچ ابایی نداشته و از کمترین اعتقاد و سواد و شخصیتی برخوردارنیست . علیرغم اینکه او در زندان در بهترین و نظیف ترین بند زندان تبریز بود و هیچ مشکل و ناراحتی نداشت گاه به گاه با ایجادبی نظمی حساب شده سعی در جلب توجه داشته و به صورت بسیار زیرکانه ای انسانها را برای منافع خود فریب می دهد تا جائیکه مسئولین زندان نیز از دست ترفند های او خسته شده بودند .پدر او آقای فتاح فتاحی بارها متذکر شد ه بود که بهترین جا برای او گوشۀ زندان است در طول تمام عمرم کسی را ندیده ام که بدون هیچ شرم به کسی که او را بدون چشمداشت کمک نموده باشد مورد توهین های شنیع قرار دهد . با توجه به اینکه جرم او چاقو کشی و مجروح کردن همسر دختر همسایه شان بود و شاکی خصوصی داشته و دارد و مجبور به پرداخت 900000000 نود میلیون تومان دیه است . ( اگر می خواهید باور کنید یا نکنید .)

    پاسخ دادنحذف
  2. در زندان تبریز برای زندانیانی که به صورت آرام و بی دغدغه دوران حبس خود را می گذرانند هیچ مشکلی وجود ندارد و حتی اخیراً بازساری های زیر بنائی از نظر بهداشت و رفاه هم صورت گرفته است ، پس چه الزامی به این است که شخصی که به چاقو کشی و با جرم و سابقۀ اشرار و بدون سواد در زندان است افکت های سیاسی به خود بگیرد ؟ کسی که با زیرکی و استفاده از دو سه کلمه که معنی آنرا هم نمی داند خود را فعال سیاسی جا بزند ؟ چه منظوری می تواند در سر داشته باشد ؟ برایتان قابل باور است که قاضی پروندۀ اعسار و قاضی اجرای احکام این فرد چقدر انساندوست بودند که به خاطر احتمال بازگشت یک جوان به زندگی او را مساعدت نمودند و او بعد از آزادی اولین توهین ها و افترا های ناموسی را بدون اطلاع به این دو نفر وارد ساخت ؟ یک سال بعد ازآزادی از زندان از زبان یکی از زندانیان آزاد شده شنیدم در همان اوانی که این فرد از امکانات مالی من در زندان برای رفاه بیشتر و خوردن غذاهای دست پخت و استعمال سیگارهای مرغوب تر استفاده می نمود ، مشغول شایعه پراکنی بر علیه اینجانب در زندان بوده است بدن اینکه اطلاعی از مسائل داخلی زندگی من داشته باشد و با داستانسرائی سعی تخریب مرا داشت!؟ ، این به چه دلیل می تواند باشد مگر انحطاط اخلاقی یک نفر؟ این همه دروغ برای چه ؟ زندان تبریز برای زندانیانی چون او( جرم چاقوکشی و نیت قتل در هنگام مستی و البته شاکب خصوصی ) که به دلیل جرائم عمدی مخصوصاً ( دستۀ اوباش ، چاقو کشان و افراد موذی ، زور گیران ، اراذل ، ) زندان بسیار مناسبی است و آنها می توانند در کلاسهای روان درمانی شرکت نموده و وضع رفاهی و بهداشتی شان هم خوب و مناسب است . این فرد بنابه گفتۀ خودش در عرض چهار سال زندان 11 مدرک مختلف حرفه ای اخذ نموده بود . ولی بعد از ترخیص علیرغم ثبت نام وی در مدرسۀ شبانه و تامین هزینه های تحصیلش و تامین کار و خورد و خوراک از طرف یک نفر خیر ، پاسخی که به آن شخص داد ابراز رکیک ترین توهین های کلامی ناموسی به بدترین وجه بود . در یکی از سایتها که یک رادیو است (اگر اشتباه نکنم رادیو ندا بود) مصاحبه کننده به خانۀ مادر زنگ زده و خواهر او به مصاحبه کننده در عین ناباوری کسانی که از اصل ماجرا اطلاع دارند ، به دروغ می گوید که برادرش بنابه جرم سیاسی در زندان است و ممنوع الملاقات است و غیرو ... در حالیکه خود او می داند برادرش به جرم چاقو زدن به همسر دوست خودش در زندان است و بلاتکلیف نبوده و حتی مطمئن باشید که قاضی پروندۀ او به خاطر جوانیش کمترین مجازات را در حق او صادر کرده بود( دو سال بعلاوه دیه ) که دو سال اضافه را هم به خاطر عدم استمداد خانواده بخصوص پدر در زندان بود که دست اخر با فریفتن بک نفر خیر و با همکاری مادر ش و همیاری دو قاضی محترم از زندان آزاد شد او در زندان هیچگاه ممنوع الملاقات نبوده و هر روز امکان تلفن زدن برای او و تمام زندانیان مهیا بود شما فکر می کنید اگر این موارد حقیقت داشته باشد که دارد، درست است که از این فرد فعال سیاسی بسازید و بر مبنای دروغهای او مسئولین با وجدان زندان و برخی از خیرین را که در اکثر اوقات به چنین زندانیانی علیرغم عواقبش یاری می رسانند نا امید نمایید ؟ کجای این کارها سیاسی است ؟ و کدام قسمت از این وقایع به شما و کارتان مربوط است ؟ خودتان قضاوت کنید ؟ ایا زیرکی و قدرت تشخیص شما هم همچون آن خیری که گول چنین فردی را می خورد اینقدر پائین و ضعیف است ؟ آیا شما اخبارتان را بر اساس یک اطلاع نادرست و کاملاً کذب در معرض دید و شنید قرار می دهید ؟ آخر هر جامعه ای با هر نوع حکومتی باشد با فردی که ساعت 2 صبح یک شیشه الکل طبی خورده و با چاقوی کوهنوردی ریۀ همسر همسایه شان را دریده چه می کنید ؟ او را قهرمان می نامید و عکسش را در سایت هایتان پخش می کنید ؟ و حتماً در آینده او را با خسرو گلسرخی مقایسه خواهید کرد ؟ .

    کــــــــلام آخر ... هر کسی در صحت این گفتار تردید داشته باشد ، خیلی راحت می توتند از طریق یک آشنا در کلانشهر تبریز ( ترجیحاً وکیل یا کار آموز وکالت ) با مراجعه به بخش رایانۀ دادسرا و دادن اسم این فرد و اسم پدرش فتاح از نوع جرم او اطلاع پیدا نموده و فعال سیاسی خود را بشناسد و یا با یک تلفن ساده به اجرای احکام شماره سه کیفری تبریز از صحت و سقم اهداف این مرد کوچک با آرزوهای بزرگ اطلاع حاصل نموده و انرژی خود را مصروف ساخت یک فعال سیاسی از یک هیچ نکند . حالا مسئول محترم این سایت به فکر خود باشد که چه توهین ها یی از این فرد در آینده خواهد شنید و چه افتراهایی را باید تحمل نماید ؟ حقیقت بالاخره تلخ است

    پاسخ دادنحذف
  3. در ضمن وثیقه ای هم در کار نیست ، قاضی های انساندوست این پرونده با نهایت اغماض و در واقع تحمل مسئولیت بدهی مسلم این فرد چاقو کش به فرد مجروح که بعد از این واقعه قدرت کار خود را از دست داده و به داروی مسکن معتاد شده است ( ضارب ، که همان قهرمان سیاسی معرفی شده در این صفحه است بعد از آزادی از زندان ،تهمت اعتیاد به شاکی و معلوم الحال بودن کل خانوادۀ او را اشاعه داده است .) به میزان 80 در صد دیه - حدود نود میلیون تومان - با بهترین تقسیط او را با هفت میلیون تومان ( مبلغ توسط گوشواره های نوۀ مادر و یکی از خیرین تهیه شده است .) و تعیین اقساط ششصد هزار تومانی آزاد نموده است .( تاکنون چهار قسط ماههای آزادی هم توسط دستمزد کارگری مادر و خیر فریب خورده تامین شده است .) و با همیاری قاضی محترم شعبه سه اجرای احکام بابت تضمین پرداخت اقساط وی ، خیری دیگر کفیل این به اصطلاح فعال سیاسی شده است و البته چنانچه گفته شد خیرین و مادر مورد عتاب ، افترا، تهدید و تو هین این فعال کارگری هستند .و این فرد هیچ پروندۀ سیاسی و امنیتی در هیچ ارگانی ندارد مگر اینکه به جرم نشر اکاذیب در سایتهایی مثل این سایت مورد بازخواست قرار گرفته باشد .

    پاسخ دادنحذف
  4. بابک خانی ... فردی که توسط این مرد (اسماعیل فتاحی ) مضروب شده است می گوید :« من بابک خانی هستم کسی که این آقا مرا با چاقو زده است ، و می خواهم ماجرای هفت سال پیش را برایتان بگویم . این فرد قبلاً با همسر من همسایه بود و زن من که این مرد باعث شد با داشتن یک فرزند دختر از من جدا شود با دختر خالۀ این آقا دوست بود و به خانۀ این ها در محلۀ آخمه قیۀ تبریز رفت و آمد داشت و این آقا به همسر من قول ازدواج داد بود ولی چون بیکار و دروغ گو بود ، بعد از امید وار کردن او ، او را با توهین از خود رانده بود و من بدون اطلاع حدود هفت سال پیش با آن دختر ازدواج کردم . شب حادثه ما در یک عروسی بودیم که دیدم این آقا هم آمده است چون ماجرای آشنایی او را با همسرم را می دانستم ، به همسرم گفتم که از او فاصله بگیرد ، او که مست کرده بود چند بار در مجلس مزاحم ما شد و من به او تذکر دادم ، ولی گوش نکرد و با بهانه های مختلف می آمد و مزاحم همسرم می شد . تمام ماجرای آنشب شاهد های فراوان داشت و در پرونده ام درج شده است . عاقبت من عصبانی و ناراحت شده و به زنم گفتم که برویم خانه و در ساعت یازده و نیم شب عروسی آنجا را ترک کردیم و به خانه آمدیم ، در آن موقع زن من هنوز فرزندی به دنیا نیاورده بود و من تاحدی ناراحت شدم که به او گفتم اگر مرا نمی خواهی جدا بشویم که او گفت نه من با او کاری ندارم و تو را دوست دارم ، من آنموقع کار داشتم و نقاش ساختمان بودم قدم بیست سلنتیمتر از این مرد بلند تر است و کار هم داشتم و تعجب می کردم که او با چه جراتی آبروی مرا می برد ؟ کم کم به دلیل علاقه به زنم عصبانیتم کم شد و خوابیدم ، نمیدانم ساعت چند بود که دیدم زنگ در را می زنند و من از خواب پریدم و نگران پدرم شدم چون او مریض است ، هراسان به دم در رفتم و در را باز کردم و کسی را در تاریکی جلو منزل ندیدم ناگهان سوزشی در زیر قفسۀ سینه ام احساس نمودم و دیگر چشمانم سیاهی رفت و تا از حال بروم چند سوزش دیگر در قلبم احساس کردم و به صورت محو شنیدم که این آقا می گوید خدا حافظ بابک ...چند روز بعد در بیمارستان چشم گشودم و دکترها به من گفتند که ریه ات از سه جا پاره شده و زخمش عفونت پیدا کرده است و به من گفقتند که دیگر کار سنگین نمی توانی بکنی و مخصوصاً با رنگ نمی توانی کار کنی . من از آن تاربخ بعد از خوابیدن در بیمارستان به مدت شش ماه و شروع به خوردن دارو های دکترها برای جلوگیری از عفونت و درد، دیگر قدرت کار را از دست دادم و دار و ندار خود و خانواده ام را صرف بیمارستان نمودم ، این آقا را بعد از دوسال توانستیم دستگیر کنبم و پدرم اینکار را کرد او در ابتدا انکار کرد و گفت من در شب حادثه در تبریز نبودم و مدارکی جعلی ارائه کرد که رئیس دادگاه هم گفت اگر کار تو نبوده چرا دوسال است مراجعه نمی کنی و فرار می کنی ؟ ، بالاخره او اعتراف کرد و به دوسال زندان و دیه متهم شد ولی زندگی من از هم پاشید و زنم بعد از مدتی به دلیل بیماری و بیکاری من از من جدا شد ، چندی بعد از این ماجرا دختر من به دنیا آمد و به دلیل ناراحتی و ترس مادرش به هنگام این ماجرا چشمانش عیب داشت که هزینه های زیادی برای زندگی من داشت و من نابود شدم . من در این ماجرا زنم و بچه ام و جوانیم را از دست دادم و آرزو می کنم که کاش آن شب مرده بودم .) بعد از چها رسال که از زندان این فرد گذشت شنیدم که او آزاد شده و تعجب کردم چون او باید 90 میلیون تومان به من می پرداخت به دادگاه مراجعه کردم و دیدم که او را با پبش قسط شش میلیون تومانی آزاد کرده اندو قسط بریدند و اعتراض کردم که گفتند وقت اعتراض گذشته است و در هر صورت اجرای احکام گفت نترس یک نفر خیر که مهندس است ضامن او شده و پیش قسط او را پرداخته است و او مجبور است بالاخره جریمه و خسارت تو را بدهد ، من پیش قسط را گرفتم و با آن قسمتی ازبدهی مادرم رادادم که طلاهایش را فروخته بود و خرج عمل مرا و بعد چشم بچه ام را داده بود ، من نمی دانم این چه جور قانونی است ؟ که این فرد اینقدر در زندان راحت بود که اصلاً به فکر پرداختن دیۀ من نشد و بعد هم با این مبلغ کم از زندان آزاد شد و چند مدت قیل از زبان یک نفر از آشنایان شنیدم که باز مرا تهدید می کند حالا که زندگیم را نابود کرده و خودم را به این روز انداخته و زنم نیز رفته و مرا ترک کرده است باز دست از سرم بر نمی دارد ، حالا بچه ام را که چشمانش مریض است را مادرم نگه می دارد و من باید هر روز دوا بخورم .کاش مرده بودم .»

    پاسخ دادنحذف