۱۳۹۲ دی ۲۲, یکشنبه

بر چسب زدن بر زنان رامتوقف کنید


به بی اعتباری برچسب هایی که به زن چسباندند.. و فرهنگ نامیدند
سوپر ادمین
دلم برای عشق هایی گرفته
که بعدِ هر سکس، به شک افتادند
برای عقیده هایی که فقط در تخت خواب شنیده شد..
برای بغض های نُه ماهه ای که شکسته نشد
دلم برای زن گرفته
که انحنای تنش بیشتر از پیچ و خَم ِ ذهنش به چشم آمد
برای آزادی اش که فحشا نامیده شد
برای استقلالش که در سر جامعه هوای هوس انداخت..
برای دفتر شعر و خاطراتش که عصیان نام گرفت
برای خانۀ بختی که خوش بختی را انکار کرد..
دلم برای زن گرفته است
زنی شبیه رقص، درست در وسط عقده های مرد
زنی سنتی شبیه ناموس مرد
زنی مدرن شبیه تمام شهوت های مرد..
و هیچ کس هم به روی تناقض نیاورد
این همه اکران شدن به سازهای ناکوک مردان را
تمام زنانگی ها، را غلط (تعریف) کردند
و به نام زن سفرۀ عقدی را سند زدند، بی آنکه
به گرگ و میش تپش های قلب زن در
عشقی به زبان نیامده از ترس قضاوت شدن، توجه کنند..
زنی که تکثیر شد به تیراژ هزار عاشقانه آرام اما
حق عاشق شدنش بی مجوز ماند..
زنانگی را اصلا تعریف نکردند
و به زن، هویتی را چسباندند که در وسط پا بود
و دمکراسی در عشق را از زن دریغ کردند
و هم آغوشی را تنها بعد از خطبه دانستند تا
با خیال راحت
سر از آنجای زن در بیاورند..
بی آنکه به یاد داشته باشند که
هم آغــــوشی به شرط دل ندادن،
به اندازه یک خودارضایی هم رسمیت ندارد..
زنانگی را سیبل برچسب ها می کنیم
از تمام معنای زن، مادری را به ناف او می بندیم
هم آغوشی را
اکرام مرد می نویسیم.. / وظیفه زن می خوانیم
و حتی به روی خود نمی آوریم که
زن هم انسان است
زن هم حق دارد که
زنانه عاشق شود.. زنانه زن شود.. زنانه دل ببند
حق دارد افکارش بیشتر از سینه هایش توی ذوق ما بزند..
بیائید (باید) قبول کنیم که زن
حق دارد، زندگی را برای خود زنانه تعریف کند..
که این حق زن است
تعریف خودش را از زندگی داشته باشد...
1

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر