۱۳۹۳ اردیبهشت ۳۰, سه‌شنبه

از حاملگی اسلامی تا آزادی های یواشکی نقض حقوق انسانی زنان در رژیم منفور جمهوری اسلامی

در میان تمام هجمه های تبلیغاتی و کنش ها واکنش های کارگری چيزى كه همواره مظلوم مى ماند حق و حقوق زنان در تمامى جنبه هاى زندگى آنها خصوصا در بخش كار و فعاليت اجتماعى آنان ميباشد. زنانى كه سواى جنسيتشان كارگر هستند و در چرخيدن چرخ اقتصاد مملكت سهيم مى باشند. زنانى كه همواره در محيط هاى كارى و خانوادگى مورد تهديد هستند اما با اينحال سرسختانه و مبارزانه با اينكه دايره ى فشار بر روى آنان در ايران روز به روز تنگ تر ميشود، عرصه را خالى نميكنند.
با لايحه ى جديدى که 131 نماینده با دستپاچگى تمام بعد از گفته هاى خامنه اى در روز زن ساختگی جمهورى اسلامی به یک فوریت طرح افزایش نرخ باروری و پیشگیری از کاهش رشد جمعیت را تایید کرده و به طرحی که طبق آن سقط جنین، عقیم‌سازی مانند وازکتومی و هرگونه تبلیغات درباره تحدید موالید و کاهش فرزندآوری ممنوع و مرتکبان به مجازات مندرج در ماده 624 قانون مجازات اسلامی محکوم خواهند شد رای موافق دادند، ترس روز افزون و هميشگى ر‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژ‍يم جمهورى اسلامى از زنان برای همگان به وضوح آشکار شد. با اینکه جمهورى اسلامى سالهاست براى عقب نگه داشتن قشر زنان روشنفکر و شاغل همواره سعی در خانه نشین کردن آنها و به هر نحوی ترغیبشان برای تولید نسل کرده و با چماق احساساتی خواندن و اينكه به جاى عقل با دل تصميم مى گيرند بارها تلاش زنانی را که برای سمت ریاست جمهوری اقدام کرده اند را با رد صلاحيت قدرت تعقل و بی ارزش خواندن ثمربخشی زنان در پیشبرد جامعه سرکوب کرده اما همین امر خط بطلانی بر پیکره ی نظام ضد بشری جمهوری اسلامی ایران با مانع شدن برای شرکت همه ی مردم در یک انتخابات آزاد و دموکراتیک کشیده است. عملى كه تنها نشان دهنده ترس شديد حاكمان اسلامى از قدرت احساسات زنانه اى است كه ميتواند پايه هاى حكومتي را به لرزه انداخته و حتى سرنگون كند.
جمهورى كثيف نرينه ى اسلامى از ديدن زنان در جامعه وحشت دارد چرا كه از احساسات ميترسد، چرا كه در قانون اساسي جمهورى اسلامى جايى براى احساسات انسانى نيست، جايى براى احقاق حقوق برابر نيست و به راحتى با استفاده از قوانين اسلام و قانون اساسی ضد بشری همواره حق انسان ها به نام قوانین اسلامی پايمال ميشود.
ايدئولوژى مردانگى دين اسلام كه بالطبع جمهورى اسلامي بر پايه ى ستون هاى منحرفآن بنا نهاده شده است در تقسيم كاري كه امروز در ايران پيش آمده نقش اساسي را ايفا ميكند، اين تعريف در جامعه ي امروز ما حاكم است وعمدَتا در درون ايدئولوژي خانواده ساخته و پرداخته ميشود. جامعه ي كنوني از گذر انسان مداری به نر سالاری رسيده است و اين را مشخصه ي نظام اجتماعي ميتوان دانست كه مردها را محور توليد و نظام سرمايه داري صنعتي به حساب مي آورد، در اين نظام مردها همواره بر خود مختاري و جدا سازي و عينيت بخشيدن بر آن تشويق ميشوند و نگاه مردانه در بطن مفاهيم علمي و شيوه ي تفكيك شناخته میشود
در تفكر نرينه يي كه بر فضاي جامعه ي اسلامي رواج دارد هتك حرمت كلامي و جنسی براي استهزاء زنان يكي از رايج ترين شكل هاي مزاحمت رواني و جنسي است كه فضاي غير دوستانه يي در محيط كار و ديگرعرصه هاي عمومي براي زنان فراهم آورده و توانايي زنان را در انجام وظايف اشان مختل نموده است. از دیدگاه اسلامی زنانی که مورد تجاوز قرار میگیرند مقصرند و اين همان چيزي است كه براي عقب نگهداشتن زنان از عرصه ی فعلیت هایی كه ميتوانند موتور محرك جنبش اعتراضي عليه ظلم و تبعيض باشند ضروري و كارآمد به نظر ميرسد. علاوه براين هتك حرمت هاي اجتماعي و سياسي، زنان در بطن خانواده نيز از نظر جنسی و جسمی مورد اسيب و آزار و اذیت مردهای خانواده از پدر گرفته تا برادر و شوهر قرار ميگيرند. مواردي نظير كتك خوردن و تجاوز و رفتارهاي خشونت آميز ديگر در محيط هاي خانوادگي يكي دیگر از عوامل عقب نگه داشته شدن زنان از موقعيت هاي اجتماعي و حتی حرفه يي میباشد كه در خدمت تقويت ديدگاههاي كليشه ي از زنان تنظیم شده تا نقشی اساسی در نادیده گرفتن و انکار سهم زنان بازی کند. در این بین قوانین اسلامی و قضایی طوری طراحی شده تا اعتباري براي واقعيت تجربه ي تلخ زنان قائل نشده و آنها را تشويق میکند تا موقعيت های مشقت بار و مشكلات خود را خانواده گی و انفرادی ببينند نه جمعي و نظام مند. از این روی در قوانین تنظیم شده هیچ گاه زنان محق نبوده و همیشه این مرد است که برای سرنوشت خانواده و زن و دختر خود تصمیم میگیرد. چرا که از ديدگاه نظام نرينه ي جمهوري اسلامي قدرت يابي زنان يعني خشونت ستيزي و جامعه ي كه در آن خشونت رواج نداشته باشد ديگر قادر به صدور هشت حكم اعدام در هر ساعت به بهانه هاي واهی و دستيگري فعالين و مبارزین نخواهد بود. در چنان جامعه ای سنگسار و قصاص و هزاران قوانین ضد بشری دیگر که بنیان حاکمیت جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد لغو خواهد شد. از اين روي جمهوري اسلامي زنان را بزرگترين دشمن خود پنداشته و براي دامن نزدن بر این ادعا مدام سعي در ناديده گرفتن حق حقوق زنان شاغل مينمايد و براي دستيابي به اين هدف نيز بخشي از انرژي خود را صرف سركوب زنان کرده است. زنان را به هر ترفندي حتي شده با ارعاب و تهديد در خانه ها نگه داشته و فرصت قدرت گرفتن به آنها نمی دهد. با اعمالي چون تحريك مردان به غيرت از طريق رسانه ها و مساجد و يا علني تر توسط سگهاي هار گشت ارشاد كه در سطح گسترده تو دهني محكمي به تماميت مردم ايران است تا به آنها بفهماند كه نه تنها اجازه ي قدرت گرفتن به كسي نخواهد داد بلكه با يك دهن كنجي بي شرمانه به جاي مبارزه با خلافكاران وقاتلان با حضور ون هاي گشت ارشاد در خيابان ها جهت ارشاد مردمي كه از نظر جمهوري اسلامي قدرت انديشيدن را نبايد داشته باشند اعلام ميكند كه قدرت در دستان اوست. و آنقدر در نشان دادن این امر گستاخانه عمل میکند که حتی در چه پوشیدن و چه نپوشیدن آنها هم دخالت مستقیم میکند. وتا جايي پيش ميرود كه در مجلس لايحه ي تنبيهي براي پزشكاني كه سقط جنين ميكنند تصويب ميكند و تصميم ميگيرد كه مردم در كدامين روزهاي هفته به رختخواب بروند كه زنهایشان سرباز امام زمان به دنیا بیاورند. هر كسي نیز جز اين فكر كند و حرفي بزند به راحتي دستگير و شكنجه و به جرم فعاليت عليه نظام و محاربه با خدا اعدام میشود. براي اثبات اين ادعا نيز رئيس قوه ي قضائيه صادق لاريجاني از سكوت مردم چنان وقيحانه سوء استفاده میکند که در جواب گزارشگری که در مورد وضعیت ریحانه جباری كه تنها گرفتار يك بازي درون سازماني بي شرمانه ي سياسي شده است و به جرم دفاع از خود مامور سابق سراپا الوده و كثيف وزارت شنيع اطلاعات را زماني كه قصد تجاوز به وي را داشته زخمي كرده و گريخته بود را به راحتي قاتل خطاب كرده و احمد شهيد نماينده ي حقوق بشر در ایران را براي حمايت از يك قاتل مورد شماتت قرار میدهد. در چنين جامعه اي چطور ميتوان انتظار داشت كه حق وحقوق زنان كارگر برابر مردان كه خود نيز معترض وضع بد معيشت اشان هستند انگاشته شود. در جامعه اي كه دفاع از خود در برابر تجاوز را جرم دانسته و قاتل خوانده ميشوند چگونه ميتوان از حق و حقوق خود دفاع كرد بي اينكه تهديد به زندان و شكنجه و اعدام نشد. با چنین سیاست هایی زنان كمتر از مردان حقوق ميگيرند ولي بيشتر از مردان مورد آزار و اذيت از سوي كارفرمايان و همكاران خود قرار ميگيرند. و هر چه لايحه و ماده در مورد زنان تصويب ميشود يا در جهت عقب راندن زنان براي اشتياق از حضور در جامعه است يا نااميدي در تشكيل زندگي و بچه دار شدن. احقاق حقوق كارگران مسئله اي است كه بي ارتباط با سياست نيست چرا كه با بالا رفتن سطح سلامت و فرهنگ و معيشت خانواده هاي ايراني زنگ خطر براي به لرزه درآمدن ستون جمهوري اسلامي به صدا در آمده است. افزایش سواد فكري عام مردم باعث آشکار شدن عمق عقب ماندگی قوانین مذهبی است که روزی همین مردم برای نجات خود به آن چنگ انداخته بودند. اما امروز فهمیده اند که منجلابی بدتر از نظام جمهوری اسلامی نیست و تنها هدفشان همانطور که در سال 88 هم شاهد بودیم سرنگوني نظام جمهوری اسلامی است. نكته اينجاست كه هر چه فشار حكومت جمهوري اسلامي بر زنان بيشتر ميشود، زنان و مردان بیشتری از انزواي تاريخي و ناخواسته ي خود بيرون آمده و از پيله هاي نرينه ساز اسلامي چون پروانه اي رها خواهند شد.
........................
روسري برداشتن چه حالي دارد
همزمان با جهاني شدن جنبش آزادي هاي يواشكي زنان تظاهراتي عليه بي حجابي بعد از خطبه هاي امام جمعه ي موقت تهران كه گفته بود" در حال حاضر در برخی نقاط شهر گاهی روسری‌ها هم برداشته می‌شود و هم بی‌حجابی کامل دیده می‌شود و انواع ابتذال از طریق ماهواره‌ها و شبکه‌های اینترنتی به درون خانه‌ها راه می‌یابد.ما مسلمان هستیم و تعهد به اسلام داریم؛ بنابراین به داد جوانان و دخترهایمان برسیم و نگذاریم گناه آنقدر شایع شود که استحقاق عذاب الهی به وجود بیاید و نعمت‌ها از دست ما گرفته شود. پیش از قانون اساسی، قانون اساسی هر مسلمانی قرآن است و به همین جهت هم بعد از نماز جمعه جمعیتی به عنوان حمایت از امر به معروف و نهی از منکر و مقابله با نشر برخی مفاسد راهپیمایی خواهند کرد." كه اين تحريكات توسط زناني كه مخالف آزادي اشان بودند لبيك گفته شد تا مبادا نعمت چپاول ايران از دست آخوند زاده هاي مفت خور گرفته شود. تظاهر كنندگان زن چادر به دندان گرفته و پلكارد به دست دوشادوش مردان در خيابان ها راه رفته و همانطور كه در حال چشمچراني براي يافتن شوهرمسلمان دو آتشه ي چهارشانه و خوشتيپ ميان انبوه ريش و پشم مردان بودند شعار هايي در جهت افزايش محدوديتهاي زنان براي لرزاندن دل اشان در فضا طنين انداز كردند. از سوي ديگر در گوشه و كنار و حتي گاهي وسط شهر تهران و ساير شهرهاي ايران عده ي زيادي از زنان در حالي كه روسري بر انداخته و گيس بر باد داده بودند عكس هاي خود را براي اعتراض به حجاب اجباري روانه ي رسانه هاي آن طرف آبي ميكردند. زنان و دختران زیادی لحظاتی را که در مکان‌های عمومی، روسری از سر برداشته و با دوربین ثبت کرده‌ اند را همراه با شرح محل عكسبرداري و دليل برداشتن حجاب در صفحه ي آزادي يواشكي زنان كه بیش از 230 هزار نفر پسندیده اند بي هيچ ترسي از اطلاعات و سپاه و گشت ارشاد منتشر ميكنند. روز به روز دامنه ي اين حركت چنان وسعت گرفت كه توجه و بهت جهانيان به سوي زنان ايراني معطوف شد. اين جنبش تا جايي پيش رفت كه مردم ديگر كشورها نيز براي اعلام همبستگيشان با زنان ايراني به اين حركت پيوستند و آن را روز به روز گسترده تر كردند. در حالي كه كمتر از دو هفته از آغاز اين جنبش ميگذرد، زنان چون گردبادي مهيب چنان قدرتمند به پيش رفتند كه رسانه هاي داخلي و پليس و ارتش سايبري مفت خور هم نتوانست حتي به گردپايش برسد و قبل از اينكه كاري كند مسئله جهاني شد. پس از اسفند سال 57 اين براي دومين بار است كه نيمي از زنان ايران به حجاب اجباري اعتراض كرده اند اما پس از تظاهرات اعتراضي بر عليه بي حجابي كه به تحريك عمال جمهوري اسلامي صورت گرفت توانستند در سال ۱۳۶۲ ماده ي 102 قانون تعزیرات كه بعدها به شکل تبصره به ماده‌ی ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی الحاق شد و تا به امروز هم مورد اجراست را به تصويب برسانند. در آن قانون اشاره شده است به اينكه " زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ۱۰ روز تا ۲ دوماه یا از ۵۰ هزار تا پانصد هزار ریال جریمه‌ی نقدی محکوم می‌شوند." از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، زنان به شکل مداوم با خشونت، توهین و تحقیر در رابطه با حجاب خود مواجه‌ بوده اند . زنان زيادي در ۳۵ سال گذشته به دلیل آن‌چه مقامات "بی‌حجابی" یا "بدحجابی" تلقی می‌کنند بازداشت، جریمه‌ی نقدی و مجبور به امضای تعهدنامه شده‌اند. "گشت‌های ارشاد" سال‌هاست که در معابر عمومی شهرها مبادرت به دستگيري زناني كه از نظر آنان پوششان مناسب نيست كرده و با توهين و گاه كتك زدن و به زور زنان را وادار به سوار شدن به ون هاي هراس آور گشت ميكنند. اما با تمام اين رفتارها و بودجه هاي هنگفتي كه هر ساله صرف تبليغات براي حجاب ميشود زنان ايران روز به روز از اسلام و حجاب اجباري اش دور و دورتر ميشوند.
سارا هدايت
........................
دمل 35 سال زندگی یواشکی سر باز زد
جنبش های یواشکی، در حالی یواشکی در جریان است که صدایش چون بمبی در اخبار و رسانه ها شنیده شده است. یواشکی هایی که نه تنها زنان، بلکه مردان نیز در آن بپاخواسته و خواستار علنی شدن یواشکی ها شده اند. مردانی که خود نیز 35 سال یواشکی زندگی کردند و یواشکی از زنان و دختران سرزمین اشان حمایت کردند. کارهای یواشکی 35 سال است که در ایران از زمان روی کار آمدن رژیم زور و شکنجه و خفقان از سوی ملت و رژیم در جریان است. از همان زمانی که در سال 57 اعدام های یواشکی، در زندان ها صورت میگرفت و یواشکی گور های دسته جمعی مانند قارچ های سمی از خاک سرزمین مان سر بر میاورد. از همان زمان که یواشکی فرمان ترور شخصیتهای سیاسی در داخل و خارج از سوی کفتارهای رژیم صادر میشد و یواشکی توسط عمال رژیم بی کم و کاستی اجرا میشد. یواشکی هایی که در سالهای بمباران و خون جنگ خمینی در جریان بود و میلیون ها انسان را یواشکی به کام مرگ کشید. یواشکی های ترس آشنایی که با شنیدن صدای آژیر پناه میگرفت در سنگر مدرسه یا زیرزمین های بی چراغ خانه های فسیل. زندگی بچه هایی که از ترس رژیم اسلامی یواشکی بزرگ میشدند تا مبادا پایه های سست رژیم کفتار آخوندی به لرزه بیفتد. لباس پوشیدن های یواشکی از 9 سالگی برای دختران شروع شده و تا سرنگونی جمهوری پوسیده ی اسلامی ادامه خواهد داشت. یواشکی های متحورانه ای که با پوشیدن جوراب سفید در مدرسه آغاز میشد و با توبیخ شدید برای پوشیدن کفش اسپرت دو رنگ صورتی و سفید و شلوار جین که ارزوی نیمی از دختر مدرسه های سال های بعد از انقلاب جنگ بود پایان میگرفت. بعد ازچک کردن لباس ها بچه ها را به خاطر یک جفت جوراب رنگی طوری تنبیه میکردند که گویا اعلامیه های ضد رژیم کشف کرده اند. یواشکی هایی که بعد از ساعت مدرسه با درآوردن مقنعه ی اجباری بعد از زنگ مدرسه آغاز میشد و تا یک نفس دویدن و بلند خندیدن در کوچه پس کوچه های راه خانه قدرت نه گفتن به حجاب را در میان لبخند محو رهگذران خسته از فشار نظام تقویت میکرد. یواشکی ها ی جاری در زندگی اسلامی گاهی چنان متحورانه بود که یواشکی بودنش لذت بیشتری داشت چرا که حمایت مردم را بیشتر به همراه داشت. اصلن مدتهاست که هر چیزی که رژیم اسلامی بگوید بد است مردم از آن بیشتر حمایت میکنند. عشق های دم مدرسه ای و بوسه های یواشکی کوچه های تنگ و خلوت دنیایی برای نوجوانان خلق میکرد که حس قدرت میکردند. چیزی که رژیم فکرش را هم به سرش راه نمیداد یک جنبش ملی یواشکی بود. آنهم بعد از کلی تهدید و ارعاب و دستگیری جوانان در پارتی های یواشکی شبانه و بریدن حکم شلاق و زندان و رضایت نامه بود.اینبار رژیم طوری زیاده روی کرد که حتی حنای ترسیدن از گشت ارشاد هم رنگش را برای مردم باخت و مردم ترجیح دادند پی همه چی را به تن مالیده و در یواشکی هایشان عکس گرفته و برای نشان دادن اعتراضشان بفرستند برای رسانه ها. نسلی که خسته از 35 سال زندگی یواشکی اش است و حالا میخواهد همه چیز علنی باشد. دلش میخواهد به حجاب اجباری نه بگوید و جبر مسلمان بودن را به ایرانی بودن نفروشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر