بیماری خامنه ای برای جمهوری اسلامی یک مسئله سیاسی است. او رهبر جمهوری اسلامی است. اگر چه او در مقایسه با خمینی رهبری بلامنازع محسوب نمی شود با اینحال جمهوری اسلامی هنوز زیر سایه زعامت او زندگی می کند و هر حرکت و اقدام مهم رژیم باید مشروعیتش را از او بگیرد. اولین سئوال این است که اگر حال “آقا” خراب شود و مرگ به سراغش بیاید چه کسی جانشین او خواهد شد و این مسئله چگونه آینده جمهوری اسلامی را رقم خواهد زد؟
بطور قطع مرگ خامنه ای جمهوری اسلامی را به یک بحران سیاسی جدی خواهد کشاند. خامنه ای رهبری فراسوی جناجهای رژیم نبوده است. او در واقع رهبر جناحی از جمهوری اسلامی بوده و بسیاری از “دوستان” هم در انتظار مرگش نشسته اند. پس از مرگ خامنه ای بدون شک کشمکش های جدی در میان جناحهای جمهوری بالا خواهد گرفت. اینبار کشمکش ها حتی می تواند بر سر بود و نبود ولایت فقیه متمرکز شود.
اما کوچکترین آشفتگی و درهم ریختگی در بالا باید برای مردم فرصتی باشد که شرایط را به نفع آزادی، رفاه و آسایش خود تغییر دهند. برای مردم ایران نام و چهره خامنه ای همچون خمینی یادآور زشتی ها و جنایت ضدبشری است. جمهوری اسلامی با خامنه ای و یا بدون خامنه ای آینده ای ندارد. کارگران و در کنار آنها مردمی محرومی که در این سالها سخترین مشقات، بی حقوقی، و فشارها را متحمل شده اند، در تغییر دادن اوضاع حاضر بیش از هر کس دیگری ذیتفع و دخیل بوده اند.
تعفن دولت مذهبی تمام شئون زندگی اجتماعی را در برگرفته است. این تعفن دارد خود رژیم را نیز خفه می کند. با مرگ احتمالی خامنه ای بوی این تعفن بیشتر بلند خواهد شد. نباید اجازه داد به جراحی دوباره این لاشه دست بزنند. باید بپاخاست و کل میراث خمینی و خامنه ای را بدور انداخت. حکومت اسلام، عاملین آن و قوانینشان را باید به جایی فرستاد که به آن تعلق دارند.*

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر